چگونه مسیر شغلی مناسب خود را انتخاب کنیم ؟
این سوال دغدغه بسیاری از جوانان و بزرگسالان است و افراد زیادی در سراسر دنیا به امید حل آن، از جلسات مشاوره یا کوچینگ مسیر شغلی استفاده میکنند.
اما قبل از اینکه بخواهیم به این سوال بپردازیم ابتدا کمی در مورد دو سوال زیر فکر کنید:
اگر بخواهید یک خانه بخرید یا اجاره کنید، چه مدت صرف تحقیق، بررسی و مشورت درباره آن میکنید؟
اگر بخواهید یک گوشی موبایل یا لپتاپ بخرید، چه مدت در اینترنت تحقیق میکنید؟ یا با دوستان متخصص و با تجربه خود مشورت میکنید؟
اگر برای چنین تصمیماتی وقت و منابع زیادی صرف میکنیم، کاملا منطقیست که برای انتخاب مسیر شغلی، که یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین تصمیمات زندگیست، وقتی برای یادگیری و مطالعه اختصاص دهیم.
در این مقاله به مهمترین دغدغهها برای یافتن مسیر شغلی مناسب خواهیم پرداخت و در پایان در هفت گام به شما کمک میکنیم تا طراحی مسیر شغلی مناسب خود را آگاهانهتر انجام دهید.
چرا انتخاب مسیر شغلی مناسب مهم است؟
بیش از نیمی از اوقات بیداری ما به کار و شغل میگذرد
بسیاری از فروشندگان تُشک میگویند شما باید برای خرید تُشک با کیفیت، هزینه کنید. چون یک سوم از زندگی شما در خواب میگذرد. چنین حرفی منطقی است. (البته برای کسانی که خوابیدن روی تشک را ترجیح میدهند😊)
اما از طرف دیگر باید به اوقات بیداری خود نیز توجه ویژهای داشته باشیم. اوقات بیداریای که عمده آن را به کار مشغولیم. آیا شما از اوقات بیداریتان راضی هستید؟
مسیرهای شغلی گوناگون میتواند از شما شخصیتی متفاوت بسازد
- مهمانداران هواپیما به مرور انسانهای خوشاخلاقتر و خوشبرخورد تری میشوند
- کارمندان بانک پس از مدتی تمایل به نظم پیدا میکنند.
- معلمان در گفتگوهای روزمره هم به دیگران میآموزند.
- داستاننویسان به مرور یاد میگیرند که به جزئیات پدیدهها و اتفاقات روزمره توجه نشان دهند.
- کارآفرینان و صاحبان کسب و کار بهتدریج ریسکپذیری بیشتری پیدا میکنند.
شما دوست دارید کدام ویژگیهای شخصیتیتان پررنگتر شود؟
مسیر شغلی مناسب شما همانیست که ویژگیهای دلخواهتان را در شما تقویت کند.
بخش قابل توجهی از نیازهای ما انسانها در مسیر شغلی برآورده میشود
کار و شغل میتواند طیف گستردهای از نیازهای ما را برطرف کند:
- بقا
- قدرت و پیشرفت
- آزادی
- تعلق
- احترام
- تاثیرگذاری
- محبوبیت و شهرت و…
هر چه مسیر شغلی یک فرد بتواند نیازهای بیشتری را در او برآورده کند، رضایت بیشتری برایش به همراه دارد.
کدام نیازها در شما پررنگتر است؟ آیا در طراحی مسیر شغلی خود به این نیازها توجه میکنید؟
اشتباهات و باورهای نادرست در مورد طراحی مسیر شغلی
۱) اشتباه اول: نمیتوانم مسیر شغلی مناسبم را پیدا کنم، چون نمیدانم به چه چیز علاقه دارم
خیلیها به اشتباه فکر میکنند اگر علاقه و اشتیاق زندگی خود را کشف کنند، دیگر همه چیز حل خواهد شد. اما واقعیت اینجاست که ما بعد از تجربه یک شغل میتوانیم در مورد میزان علاقه خود نسبت به آن قضاوت کنیم. علاقه و اشتیاق، حاصل تجربه و کسب دستاوردهای کوچک در طول مسیر شغلیست.
۲) اشتباه دوم: مسیر شغلی من حتما باید مرتبط با مدرک دانشگاهیام باشد
اگر به شما بگویند یک نوجوان قرار است برای کل مسیر شغلی شما تصمیم بگیرد، چه احساسی خواهید داشت؟
طبیعتاً زیر بار چنین موضوعی نخواهید رفت.
اما بسیاری از ما بدون اینکه آگاه باشیم، مرتکب چنین اشتباهی میشویم. ما در نوجوانی رشته تحصیلی خود را انتخاب میکنیم؛ در سنی که نه شناخت خوبی از خود داریم و نه تجربه کافی. و حالا همچنان میخواهیم انتخاب های شغلی خود را به همان تصمیم دوران نوجوانی گره بزنیم.
۳) اشتباه سوم: من باید بهترین مسیر شغلی را پیدا کنم و برایش برنامهریزی و اقدام کنم
- من باید درستترین تصمیم را بگیرم و بعد حرکت کنم.
- یک کار رویایی وجود دارد که من برایش ساخته شدهام.
- بهترین مسیر شغلی من کدام است؟
تمام جملات بالا ناشی از یک نگرش اشتباه است. نگرشی کمالگرایانه که باعث ترس از تصمیم گیری میشود و ما را از وارد شدن به میدان عمل باز میدارد. واقعیت این است که بهترین و درستترینی در زندگی وجود ندارد.
در زندگی گزینهها و انتخابهای خوبی در دسترس ما قرار دارد که میتوانیم از میان آنها انتخاب کنیم.
۴) اشتباه چهارم در تعیین مسیر شغلی: مثال راهاندازی کافه
بسیاری از کسانی که رویای راهاندازی کافیشاپ را در سر میپرورانند، همانهایی هستند که بهترین دوستیهای خود را در محیط کافه شکل دادهاند. عاشق محیط آن هستند و بهترین تفریحشان رفتن به کافه، قهوه خوردن و گپزدن با دوستان است.
مشکل زمانی آغاز میشود که چنین افرادی تصمیم به راهاندازی کافه میگیرند؛ فقط به این دلیل که عاشق فضا و اتمسفر کافه هستند. آنها تصور میکنند که با راهاندازی کافه، در کنار دوستانشان اوقات خوش بیشتری را تجربه خواهند کرد.
اما آنها فراموش میکنند که تجربه فرد در نقش مشتری با تجربه فرد در نقش کافهدار تفاوتهای بسیاری دارد. کافهدارها دغدغه جور کردن مواد اولیه، چانهزنی با تامینکنندگان، برقراری تعادل میان دخل و خرج، آموزش نیروهای انسانی، مدیریت نیروهای انسانی، مواجهه با مشتریان ناراضی و مواردی از این دست را دارند.
در واقع چنین افرادی انتخاب مسیر شغلی را با انتخاب تفریح مورد علاقه، اشتباه میگیرند.
مثالهای دیگری نیز از این دست وجود دارد.
- شخصی مخاطب پر و پا قرص موسیقی است. تصمیم میگیرد نوازنده یا موزیسین شود.
- فردی علاقه زیادی به شرکت در کلاسهای آموزشی دارد و تصمیم میگیرد معلم شود
و…..
البته هیچ اشکالی ندارد که ما به عنوان مخاطب، جذب موضوعی شویم و بخواهیم شغل خود را در همان حیطه پیش ببریم. اما در این صورت مهم است که زاویه دید خود را از مخاطب به صاحب شغل یا کسبوکار تغییر دهیم.
۵) اشتباه پنجم: شیفتگی شدید نسبت به دستاوردهای موفق ترین افراد یک شغل (دام کمال گرایی)
یکی از موانع موفقیت افراد در مسیر شغلی مناسب شان، مقایسه خود با کسانیست که در قلهی آن مسیر شغلی قرار دارند.
این موضوع خصوصاً در مورد کسانی رخ میدهد که در ابتدای راه هستند. این افراد با مقایسه خود با ستارگان آن حوزه، فاصله خود با آنها را چنان دستنیافتنی میبینند که امید و انگیزه خود را برای حرکت از دست میدهند. در واقع چنین افرادی به جای آنکه حواسشان به بالا رفتن از پله بعدی باشد، چشم بر آخرین پله میدوزند و احساس ضعف و ناتوانی میکنند.
آلن دوباتن این معضل را دام کمال گرایی مینامد.
شاید این جمله آنقدر تکرار شده که از شنیدنش حس خوبی ندارید: «خود را با گذشته خود مقایسه کنید و نه با دیگران.»
ما هم با شما موافقیم که این جمله تکراری و کلیشهای شده است. اما همچنان باور داریم که عمل به آن در مسیر شغلی، از شما فرد موفقتری خواهد ساخت.
طراحی مسیر شغلی در ۷ گام
دیگر وقت آن رسیده که مراحل طراحی مسیر شغلی را گام به گام با هم بررسی کنیم:
گام اول: تعیین سبک زندگی شغلی مناسب من
شما کار کردن به چه سبکی را دوست دارید؟
سوالات زیر به شما کمک خواهد کرد تا در مورد سبک شغلی مناسبتان به شفافیت بیشتری برسید:
- ترجیح میدهید کسب و کاری را راه بیندازید و انجام کار را به دیگران بسپارید؟ یا دوست دارید به عنوان یک نیروی حرفهای برای کسب و کاری دیگر کار کنید؟ شاید هم دوست داشته باشید نه رئیس کسی باشید و نه کسی رئیستان باشد و به عنوان یک فریلنسر کار کنید.
- در صورتی که ترجیحتان کارمندی است، دوست دارید چه مدل کارمندیای را تجربه کنید؟ مدیر باشید؟ یا یک نیروی متخصص؟
- به عنوان یک کارمند، دوست دارید در یک سازمان پرجمعیت کار کنید یا یک سازمان کمجمعیت؟
- اگر قرار به کارمندی باشد، ترجیحتان این است که کارمندی ساده در یک سازمان مطرح و مشهور باشید؟ یا یک کارمند متخصص و ردهبالا در یک سازمان گمنام؟
- در صورت راهاندازی یک کسبوکار ترجیح میدهید شریک کاری داشته باشید؟ یا اینکه خودتان تکسهامدار کسبوکارتان باشید؟
- اگر کار شراکتی را ترجیح میدهید، آیا دوست دارید علاوه بر سهامدار، برای شرکت خود کار هم انجام دهید؟ یا اینکه مایلید فقط سهامدار و تصمیمگیرنده باشید و سایر شرکا تصمیمات را اجرا کنند؟
- کسبوکار تکنفره برایتان جذابتر است یا کسب و کار تیمی؟
- اگر کسبوکار تیمی را میپسندید آیا دوست دارید تعداد کارمندانتان محدود باشند یا گسترده؟
- در صورت داشتن یک کسبوکار، آیا مایلید نام شما مشهورتر باشد یا نام شرکتتان؟
- به طور کلی تکشغله بودن را ترجیح میدهید یا چند شغله بودن را؟
- آیا دوست دارید زمان کارتان محدود باشد و مابقی را به زندگی خانوادگی یا علایق شخصیتان بگذرانید؟ یا اینکه ترجیح میدهید به صورت نامحدود کار کنید؟
- دوست دارید درآمد ماهانه یا سالانه ثابتی داشته باشید؟ یا اینکه معتقدید درآمد ثابت، شما را محدود و جلوی رشدتان را میگیرد؟
- به طور کلی آیا مایلید بیشتر وقت کاری شما با آدمها بگذرد؟ یا اینکه به جای آدمها ترجیح میدهید بیشتر با فرایندها، سیستمها، اعداد یا دستگاهها کار کنید؟
تجربیات کاری گذشته شما میتواند شما را در پاسخ دادن به این سوالات یاری کند.
۲) گام دوم: شناخت استعدادها
بسیاری از ما دغدغه کشف استعداد خود را داریم.
اما به بیان ساده میتوان گفت شما در کاری استعداد دارید که انجام آن به شما انرژی میدهد. اگر انجام کاری از ما انرژی زیادی میگیرد یا پس از آن احساس بیحوصلگی یا بدخلقی داریم، احتمالا باید در مورد آن تجدید نظر کنیم.
نکتهی قابل تامل این است که ما نمیتوانیم بهطور مطلق بگوییم من در این شغل «با استعداد» یا «بیاستعداد» هستم. هر شغلی بخشهای مختلفی دارد. ما از بعضی بخشهای آن احساس شادابی و سرزندگی میکنیم و برخی بخشهای دیگر ما را خسته و کمحوصله میکند.
تمرین:
برای شناخت استعدادهای خود از همین امروز دست به کار شوید. در مورد بخشهای مختلف کاری که امروز دارید، احساس خود را بنویسید. مثلا بنویسید الان با یک مشتری صحبت و محصول شرکت را برایش پرزنت کردم. از این کار خیلی انرژی میگیرم. توصیف و ارائه یک موضوع به من انرژی زیادی میدهد. اما در مقابل، انجام کارهای مرتبط با حسابداری حوصله مرا سر میبرد. کار کردن با اکسل. درست کردن بیلان مالی. یا مدیریت تنخواه شرکت خستهام میکند.
برای انجام این تمرین سعی کنید دفترچهای اختصاصی تهیه کنید و در مورد جزئیترین فعالیتهایتان یادداشتبرداری کنید. نه فقط در محل کار. حتی در مورد کارها و وظایفی که خارج از محل کار بر عهده شماست. مثلا ممکن است بنویسید: « امروز پس از جلسه با مالک خانه انرژی گرفتم. از اینکه توانستم در مورد اجاره سال آینده از او تخفیف بگیرم، بسیار خوشحالم. مذاکره و چانهزنی با آدمها برایم مثل یک بازی جذاب است.»
۳) گام سوم: تشخیص نیاز بازار
یکی دیگر از گامهای مهم در طراحی مسیر شغلی، تشخیص نیاز بازار است. فرض کنید شما به چند مسیر شغلی علاقهمندید و از انجام آنها انرژی خوبی میگیرید. سوال مهم اینجاست که آیا بازار هدف این حرفه آنقدر بزرگ است که بتوانیم از طریق آن درآمد خوبی هم کسب کنیم؟ اگر در حال حاضر چنین بازاری وجود ندارد، آیا میتوانیم در بازار احساس نیاز ایجاد کنیم؟
تشخیص نیاز بازار فقط مختص کسانی نیست که میخواهند کسبوکاری را ایجاد کنند. شما به عنوان کارمند هم باید به نیاز بازار توجه داشته باشید. به طور مثال ممکن است شما در شغلی مستعد و علاقهمند باشید. اما متقاضیان زیادی برای آن کار وجود داشته باشند. وفتی متقاضی برای یک شغل زیاد شد، قدرت چانهزنی کارفرما بیشتر خواهد بود و میتواند با حقوقی اندک نیروی مطلوب خود را استخدام کند. به عبارتی در مورد این شغل تعداد متقاضی بیشتر از نیاز بازار شده است و این موضوع کار را برای شاغلان سخت خواهد کرد.
علاوه بر این برخی افراد در جلسات کوچینگ میخواهند مسیر شغلی ۱۰ سال آینده خود را ترسیم کنند. این موضوع در دنیای امروز کمی چالشبرانگیز است. چرا که شغلی که امروز برمیگزینید شاید در ۱۰ سال آینده به شکل امروز ، تقاضایی برایش وجود نداشته باشد.
۴) گام چهارم: تهیه پیشنمونه (اول عمل، بعد کار)
لئوناردو داوینچی میگوید: «تجربه معشوق من است.»
هر چقدر هم که در مورد علایق و استعدادهای خود تامل کنیم یا بنویسیم، در نهایت لازم است آستینها را بالا زده و وارد گود شویم. ما در کوچینگو به این موضوع اعتقاد زیادی داریم که برای پیدا کردن شغل مناسب خود، باید عملگرا باشیم.
برای این کار لازم است لیستی از مسیرهای شغلی مورد علاقهمان را بنویسیم و از میان آنها محبوبترین گزینه را انتخاب کنیم. سپس سعی کنیم به طور عملی چند ماه این شغل را بیازماییم. میتوانید مدتی به عنوان شغل دوم آن را تجربه کنیم.
مهم نیست که بابت چنین کاری چقدر دستمزد میگیریم. حتی اگر دستمزد این کار اندک باشد، تجربه انجام آن ارزشمند است. شما با این کار متوجه میشوید که:
- در واقعیت چه احساسی به این کار دارید؟
- آیا حاضرید سختیها و چالشهای آن را بپذیرید؟
- آیا این کار آنقدر به شما انرژی و انگیزه میدهد که از این فرصت استفاده کنید و مهارتهای مرتبط با آن را در خود تقویت کنید؟
- آیا کسب موفقیت و دستاورد در این مسیر شغلی، آنقدر جذاب است که حتی با درآمد کم هم به استقبال چالشهایش بروید؟
اما چگونه میتوانیم چنین فرصتهای شغلیای را پیدا کنیم؟
یکی از راهها شبکهسازییست.
در گام پنجم به این موضوع به طور کامل خواهیم پرداخت.
۵) گام پنجم: شبکهسازی
شاید با شنیدن کلمه شبکهسازی به یاد افرادی بیفتید که با ظاهری شاد و خوشحال، به دیگران نزدیک میشوند و نسبت به آنها ابراز علاقه میکنند. اما در واقعیت هدفشان این است که از طریق آنها به اهداف شخصیشان برسند. انگار چنین افرادی قصد سو استفاده از دیگران را دارند.
چنین تصویری ممکن است حس و حال شما را نسبت به شبکهسازی بد کند. اما میتوانید ماجرا را جور دیگری ببینید.
بسیاری از مواقع شما از فردی درخواست کمک میکنید. آن فرد به شما کمک میکند. شما تشکر میکنید. هم او احساس خوبی دارد و هم شما.
ما آدمها کمک کردن به دیگری را دوست داریم و نسبت به آن احساس رضایت و خشنودی میکنیم. به ندرت پیش میآید که پس از آن احساس کنیم از ما سو استفاده شده است.
به همین خاطر بهتر است ماهیت شبکهسازی را کمک کردن به دیگری یا کمک گرفتن از دیگران ببینیم.
با چنین ذهنیتی از کمک گرفتن و یا درخواست امتناع نمیکنیم. ما انسانها موجوداتی اجتماعی هستیم و با کمک یکدیگر میتوانیم رشد و موفقیت را تجربه کنیم.
پس همین حالا به سراغ شماره تماسهای گوشی خود بروید. یا در اکانتهای شبکه اجتماعی خود جستجو کنید. چه کسانی میتوانند شما را در نزدیک شدن به مسیر شغلی دلخواهتان یاری کنند؟ چه فرد یا افرادی به مانند یک سر نخ میتواند شما را به افراد دیگری که به وجود شما نیاز دارند، وصل کنند؟ با کمک کدام فرد یا افراد میتوانید شغل داوطلبانهای را تجربه کنید؟
علاوه بر این پیدا کردن دوستان جدید هم میتواند گامی مهم در مسیر توسعه شبکه شما باشد.
۶) گام ششم: استفاده از جادوی اینترنت برای طراحی مسیر شغلی
ما با وجود اینترنت بسیار خوششانس هستیم. اینترنت میتواند ما را با افراد درجهیکی که از نظر جغرافیایی از آنها دور هستیم، مرتبط کند.
در گام پنجم در مورد شبکهسازی گفتیم. شبکه سازی یعنی ایجاد رابطههای بیشتر و قویتر. رابطههای بیشتر و قویتر نیز یعنی برخورداری از شانس بیشتر برای موفقیت.
اینترنت به ما کمک میکند رابطههای بیشتر و قویتری بسازیم.
کافی است یک وبسایت یا پیج اینستاگرام یا یک صفحه لینکدین داشته باشید و در آن از علایق و دغدغههای شغلی خود بگویید. به مرور زمان دوستانی خواهید یافت که مسیرشان به شما شبیه است و در طی این مسیر میتوانید هم به آنها کمک کنید و هم از آنها کمک بگیرید.
۷) گام هفتم: یادگیری مهارتهای نرم و سخت در مسیر شغلی
اگر تجربه ما را بخواهید، ما معتقدیم فراتر از علاقه و استعداد، آنچه در مسیر شغلی به انسانها انگیزه زیاد میدهد، چرخه یادگیری و موفقیت است.
ما در مسیر شغلی خود، مهارتهای گوناگونی را یاد میگیریم. این مهارتها تجربههای موفقیت را برای ما رقم میزنند. و موفقیت دوباره ما را به یادگیری بیشتر ترغیب میکند و این چرخه ادامه خواهد یافت.
به همین دلیل پیشنهاد ما این است که با شروع یک مسیر شغلی، فقط به علاقه و حس و حال خوبتان به شغل، اکتفا نکنید. بلکه به سراغ یادگیری انواع مهارت های نرم و سخت مرتبط با آن شغل بروید. این همان چیزی است که انگیزه شما را برای ادامه مسیر حفظ میکند.
برای طراحی مسیر شغلی میتوانید روی همراهی چنین افرادی حساب کنید
شما میتوانید به تنهایی مسیر شغلی خود را طراحی و اجرا کنید.
اما گاهی در ابتدای یک مسیر شغلی جدید، نیاز به یک همراه و حامی داریم. کسی که بتوانیم با او عمیقترین دغدغهها، نگرانیها و ترسهای خود را مطرح کنیم. کسی که صحبت کردن با او ما را به شفافیت فکری برساند. شخصی که با نگاه کردن در آینه او بتوانیم بار دیگر نقاط قوت خود را ببینیم و اعتماد به نفس خود را بازیابیم. فردی که بدون قضاوت شخصی ما را بشنود و در طول مسیر شغلی رهیار و حامی ما باشد.
ما در جلسات کوچینگ مسیر شغلی سعی داریم چنین تجربهای را برای شما رقم بزنیم.
همین حالا میتوانید از طریق فرم زیر یک جلسه کوچینگ رایگان را تجربه کنید: