+رشتهای که در آن درس خواندهام را دوست ندارم.
– چه رشتهای را دوست داری؟
نمیدانم.
+چه شغلی را دوست داری؟
ـ نمیدانم.
این دیالوگ آشنا نیست؟ این کم و بیش وضعیت خیلی از ماست که سیستم آموزشی نه خودشناسی برایمان به همراه داشته و نه آگاهی از مشاغل.
ما نه از درون خودمان مطمئنیم و نه از دنیای بیرون. یعنی معادلهای دو مجهوله. وضعیت دور از ذهنی هم نیست که با همین سردرگمی وارد بازارکار شویم و همچنان ندانیم که چه شغلی را انتخاب کنم.
چه شغل داشته باشیم و چه در شروع ساختن مسیر شغلی باشیم، شاید لازم باشد یک بار برای همیشه بدانیم که بالاخره چه شغلی برای من مناسب است؟
در این مقاله چند قدم ضروری را با هم مرور میکنیم که میتواند چراغهایی را در ذهنمان روشن کند تا به مسیر درست نزدیک شویم.
گام اول: علاقه من چیست؟
چه کاری را آنقدر دوست داریم که حاضر باشیم آن را رایگان انجام دهیم؟
این سوال را مثل یک قطبنما بگذاریم در جیبمان باشد و بعد برویم سراغ دقیق شدن روی موضوع.
توصیه «پیدا کردن علاقه» ممکن است کمی مبهم و گیج کننده باشد. بهتر است موضوع را به لقمههای کوچکتری تقسیم کنیم. به جایش خیلی ساده به این فکر کنیم که موقع انجام چه کارهایی انرژی و حتی هیجان داریم یا موقع انجام دادنشان متوجه گذر زمان نمیشویم؟
به جای اینکه از خودمان بپرسیم شغل مناسب من چیست، از خودمان سوالهای بنیادیتری کنیم. سوالاتی از این قبیل که از چه کارهایی لذت میبرم یا برای چه چیزهایی ارزش قائل هستم؟ ارزشهایی که میتواند در کیفیت زمان کارم تاثیر بگذارد؟
اگر آن را گم کردهایم، یک تکنیک معروف و لذتبخش برای این قدم وجود دارد. یعنی کاویدن خاطرات کودکی.
در کودکی به سمت چه چیزهایی کشیده میشدیم؟ از چه بازیهایی لذت میبردیم؟ آن زمانی که پول، تعهد و مسئولیت، معنا نداشت، دوست داشتیم وقت خود را چگونه بگذرانیم؟ پس از آن چک لیست ذهنی زیر را جایی بنویسیم و به آن فکر کنیم.
سوالات مبتنی بر علاقه
- از یادگیری چه چیزی لذت میبرم؟
- دوست دارم وقتم را چگونه بگذرانم؟
- آیا از کار یدی (کار با دست) لذت میبرم یا کار ذهنی؟
- از کار کردن در محیط بیرون و اجتماع بیشتر لذت میبرم یا از کار کردن در یک فضای شخصی؟
گام دوم: استعداد من در چیست؟
استعداد هر کاری است که بتوانیم به خوبی انجام دهیم و در عین حال انرژی زیادی از ما نگیرد. یعنی انجام همان کار از دیگران وقت و انرژی بیشتری بگیرد و این تفاوت محسوس باشد.
بازخورد گرفتن از دیگران
برای کشف استعداد خود و لیست کردن تمام کارهایی که میتواند استعداد ما باشد وقت بگذاریم. تکنیک به درد بخور در این قدم بازخورد گرفتن از کسانی است که به خوبی ما را میشناسند. یعنی خانواده و دوستان قدیمی. گاهی اوقات آنها چیزهایی را در ما میبینند که خودمان ممکن است حواسمان به آنها نباشند. یکی از کارکردهای مفید جلسات کوچینگ، شناخت استعدادها و نقاط قوت است. اگر با فرایند کوچینگ آشنایی ندارید پیشنهاد میکنیم مطلب زیر را بخوانید:
کوچینگ چیست و چرا به آن نیاز داریم؟
گام سوم: ویژگیهای شخصیتی من چیست؟
یکی دیگر از معیارهای انتخاب شغل توجه به ویژگیهای شخصیتی است. برای شناختن ویژگیهای شخصیتیمان و میزان تطابق این ویژگیها با مشاغل مختلف، آزمونهای نجات دهندهای وجود دارد. آزمون نئو یکی از معتبرترینهاست. این آزمون ۵ فاکتور را در شخصیت افراد بررسی میکند؛ بر اساس امتیازهایی که در هر فاکتور میآوریم، میزان تناسب شخصیت ما با مشاغل مختلف مشخص میشود. آن ۵ فاکتور چیست؟
- برونگرایی (Openness)
- روانرنجوری یا عصبانیت (Neuroticism)
- باوجدان بودن (Conscientiousness)
- گشودگی به تجربه (Extraversion)
- توافق پذیری (Agreeableness)
۱. گشودگی به تجربه (Extraversion)
گشودگی به تجربه یا باز بودن، سطح کنجکاوی یک فرد در مورد جهان و تمایل او برای آزمایش چیزهای جدید را بررسی میکند. نمره بالا در گشودگی، کسی را توصیف می کند که:
- از نظر فکری کنجکاو است.
- علاقهمند به یادگیری و امتحان چیزهای جدید است.
- از چالشهای جدید هیجانزده میشود و از آن استقبال میکند.
- خلاق است.
امتیاز پایینتر در گشودگی، فردی را توصیف میکند که ممکن است از تغییر متنفر باشد. همچنین روتین بودن و قابل پیشبینی را دوست داشته باشد.
افرادی که در آزمون نئو نمره گشودگی بالایی میگیرند، معمولا در زندگی شغلی کارآفرین هستند. این کارآفرینی در هر زمینهای میتواند باشد. آنچه که پررنگ است ریسکپذیری آنها و خلاقیتشان است که باعث خلق کسبوکارهای تازه میشود.
۲. برون گرایی (Openness)
برون گرایی رفتار اجتماعی را ارزیابی میکند. کسی که امتیاز بالایی در درونگرایی بگیرد، احتمالا این ویژگیها را دارد:
- انرژی خود را از بودن در کنار مردم دریافت میکند.
- صحبت کردن با افراد جدید و پیدا کردن دوست جدید برایش راحت است.
- از حضور در جاهای شلوغ لذت میبرد.
فردی که در برون گرایی نمره کمتری می گیرد درونگرا توصیف میشوند. یعنی انرژی خود را از تنهایی میگیرند و ممکن است از حضور در جاهای شلوغ و رویدادهای اجتماعی، از نظر عاطفی خسته شوند.
بالا بودن این شاخص در یک فرد، پیشبینیکننده این است که فرد در شغلهایی که نیاز به تعامل دارد موفقتر خواهد بود؛ شغلهایی مثل مدیر فروش، پشتیبانی و بازاریابی.
۳. توافق پذیری (Agreeableness)
نحوه برخورد شخص با دیگران و ظرفیتش برای مدیریت تعارض، توافق پذیری را نشان میدهد. فردی که از نظر موافق بودن نمره بالایی می گیرد، ویژگیهای شخصیتی زیر در او پر رنگتر است:
- هماهنگ بودن با دیگران را در اجتماع برای او اولویت دارد.
- رفتاری مهربان با دیگران دارد.
- نوع دوستی در رفتارش مشخص است.
- دلسوز است.
- از تعارض بیزار است.
فردی که امتیازات پایینتری در موافق بودن کسب می کند، احتمال بیشتری دارد که با دیگران تعارض پیدا کند. این فرد ممکن است تمایل بیشتری به رفتار خودخواهانه داشته باشد.
کسانیکه شغلشان حمایتی است، معمولا همان توافقپذیرها هستند. مددکارهای اجتماعی، پرستاران و کسانی که عضو انجمنهای حمایت ار زنان یا کودکان میشوند، یا هر شغل حمایتی که در راستای منافع جمعی رفتار باشد.
۴. روان رنجوری
فاکتور روانرنجوری در آزمون نئو، ثبات عاطفی فرد را بررسی میکند. گرایش فرد به تجربه احساسات منفی مانند خشم، ترس، اضطراب، احساس گناه و شرم میزان ثبات عاطفی او را تعیین میکند. کسب نمره بالا در روان رنجوری، ثبات عاطفی پایینتری را نشان میدهد که نشانههای آن در موراد زیر خودش را نشان میدهد:
- به راحتی تحت استرس قرار میگیرند.
- مستعد نوسانات خلقی هستند.
- احساس ناامنی بیشتری دارند.
- نگرانی و احساس اضطراب بیشتری را تجربه میکنند.
فردی که در روان رنجوری نمره پایینی میگیرد، احتمالا خلق و خوی منظمتر و پیشبینیپذیرتری دارد و اعتماد به نفساش بیشتر است. این ویژگیها به او کمک میکند که موقعیتهای استرسزا را راحتتر مدیریت کند و به طور کلی خوشبینتر باشد.
کسانی که نمره روانرنجوری بالایی میگیرند، نباید در شغلهای پراسترس مثل آتشنشانی یا اورژانس یا مدیریت قرار بگیرند. آنها نیاز به فضاهای آرامتری دارند که به صورت روزمره، وضعیت قابلپیشبینیتری داشته باشد.
۵. وجدان
فاکتور با وجدان بودن یا وظیفه شناسی میزان نظم، خودسازماندهی و با فکر عمل کردن را نشان میدهد. نمره بالا در این فاکتور پیشبینیکننده ویژگیهای زیر است:
- هدفگرا بودن.
- خودکنترلی بالا در مقابل تکانههای محیط.
- توجه نشان دادن به جزئیات.
- توانایی خودسازماندهی.
- داشتن اخلاق کاری قوی.
- پایدار بودن از نظر عاطفی یا همان ثبات عاطفی.
فردی که در فاکتور وجدان کاری نمره پایینتری بگیرد، احتمالا تمرکز پایینتری دارد، کمتر در ساختار میگنجد و رفتارهای تکانشی بیشتری دارد.
مشاغل حساسی مثل زیرشاخههای علوم پزشکی یا برنامهریزی مالی از آن دستههایی هستند که اگر نمره فرد در این شاخص بالا باشد، برای او مناسب هستند.
گام چهارم: ترجیحات شغلی من چیست؟
ممکن است بعد از این خود ارزیابی هنوز این سوال در ذهنمان بچرخد که باز هم نمیدانم شغل مناسب من چیست. یک آزمون معتبر دیگر وجود دارد که نتایج آن در کنار آزمون نئو راهگشاست. آزمون هالند ۶ تیپ شخصیتی را شناسایی میکند که با تقریب زیادی میشود گفت، بیشتر آدمها در یکی از این ۶ دسته جای میگیرند.
- واقعگرا
- جستجوگر
- هنری
- اجتماعی
- سازنده
- قراردادی
نگاهی به ویژگی شخصیتها در آزمون هالند
آشنایی به این ۶ تیپ شخصیتی یکی دیگر از مسیرهایی است که برای درسیدن به شغل دلخوه میتوانیم طی کنیم.
۱. واقعگرا
او عملگرا و انجام دهنده است. واقعگراها عاشق کارهایی هستند که با دست انجام شود و با اشیا سرو کار داشته باشد. کار با ابزارآلات، ماشین، کارهای تعمیراتی، مکانیکی، صنعتی، نجاری و کارهایی از این دست.
۲. جستجوگر
ویژگی رفتاری متفکر بودن است. آنها عاشق کشف حقایق و تجزیه و تحلیل هستند. تیپ شخصیتی در شغلهایی مثل ریاضیدان، شیمیدان، زمین شناس، استاد دانشگاه، فیزیکدان،جامعهشناس موفق است.
۳. هنری
این شخصیت ذهنی خلاق دارد. نویسندهها، نقاشها و موسیقیدانها از این دسته هستند. کسانی که شخصیت هنری دارند عموما در کارهایی که نیاز به خلاقیت دارد موفق خواهند بود.
۴. اجتماعی
او یاریگری و همراه است. اجتماعیها صبر و حوصله زیادی در مشاغلی دارند که، رگههای نوعدوستی دارد. مثل کارهای امدادرسانی، درمانی یا مراقبتی و آموزشی.
۵. سازنده
او فردی متقاعد کننده است و معمولا میتواند کارآفرین خوبی باشد. آنها رهبران خوبی هستند و میتوانند با قدرت نفوذشان جمع را هدایت کنند.
۶. قراردادی
او سازمان دهنده است و در هر فضایی قرار بگیرد میتواند به محیط نظم و ساختار ببخشد. آنها در آن دسته مشاغل موفق هستند که نیاز به پیروی از خط مشیهای مشخصی داشته باشد. مثل کارهای دفتری، وکالت و یا مدیریت اجرایی.
آزمون ترجیح شغلی مفید است اما شاید تفسیر آنها و ربط دادنشان به انتخاب شغل مناسب، به تنهایی دشوار باشد. شما میتوانید نتیجه این آزمون را در یک جلسه کوچینگ خصوصی بیاورید تا با همراهی کوچ مسیر شغلی مسیر شغلی مناسبتان را طراحی کنید.
همین حالا از طریق فرم زیر، در جلسه کوچینگ رایگان ثبت نام کنید تا همکاران ما در کوچینگو در اولین فرصت با شما تماس بگیرند:
من امیرحسین کامیابی کوچ مورد تایید فدراسیون بینالمللی کوچینگ هستم.
برای ثبت نام در یک جلسه کوچینگ رایگان، فرم زیر را پر کنید
گام پنجم: من در حال حاضر چه مهارت هایی دارم؟
از خودتان بپرسید: «من همین حالا چه کارهایی را خوب انجام میدهم».
ساختن یک چکلیست از کارهایی که حس میکنید همین حالا در آنها خوب هستید، سرنخهایی به شما میدهد که با توسعه دادن همان مهارتها، نقطه شروعی پیدا کنید.
دانستن اینکه در چه کارهایی تا همین حالا خوب هستید، هدایت کننده شما به قدم بعدی است. یعنی تطبیق مجموعه شرایطتتان با شرح شغلیهایی که از آنها آگاه میشوید.
گام ششم: نیاز بازار چیست؟
بازار چه میخواهد و بابت چه کاری حاضر است پول بیشتری بدهد؟ واقعیت این است که در مدرسه آنطور که باید بامشاغل مختلف و ویژگیهای آنها آشنا نشدهایم.
حتی اگر از نظر خودشناسی وضعیت خوبی داشته باشیم، باز هم دانش ما نسبت به مشاغل مختلف کم است. به هر حال ناسزا گفتن به مدرسه و دانشگاه فایدهای ندارد؛ این فقط مشکل ایران نیست؛ بر فرض که در یک سیستم آموزشی درست درمان رشد کرده باشیم. مسئله اینجاست که سرعت متولد شدن مشاغل جدید در آنقدر زیاد است که سیستم آکادمیک دنیا از آن جا مانده است.
تنها راه این است که مدام اطلاعات خود را به روز کنیم و نسبت به تغییرات بازار کار هوشیار باشیم. برای بررسی نیاز بازار کار باید به سه موضوع دقت کنیم. بند کفشهایمان را محکم کنیم و به خودمان بگویم، باید بدانم «شغل مناسب من چیست».
۱. تراکم و تکرار تقاضا برای یک موقعیت شغلی در پلتفرمهای آنلاین کاریابی
با نگاهی به تراکم و تکرار یک سری از موقعیتهای شغلی در پلتفرمهای کاریابی، پی خواهیم برد که تقاضا برای چه مشاغلی بیشتر است.
واقعیت این است که دیگر تقسیم بندی کلیشهای دکتر و مهندس و وکیل در هیچ جای دنیا موضوعیت ندارد.
ما برای رسیدن به پاسخ این سوال که شغل مناسب من چیست، باید یک دایره المعارف کاملتر از شغلهای مختلف در ذهنمان بسازیم.
با بررسی بازارکار با مشاغل جدیدی به خصوص در حوزه تکنولوژی آشنا خواهیم شد که، شاید تا چند سال پیش یا همین حالا، هنوز به گوش کسی نخورده باشند.
۲. توجه به دستمزدها برای مشاغل مختلف
چرا باید به دستمزدها دقت کنیم؟ چون بسیاری از شغلها در چند سال اخیر بسیار پرتقاضا شدهاند، اما در آمد چندانی ندارند. مگر اینکه این مهارت را حسابی توسعه داده باشید و همچنین سالها برایش خاک خورده باشید.
(مثل شغل نویسندهی همین متن، یعنی کارشناسی محتوا). اما باز هم نهایتا دستمزد یک برنامهنویس تازهکار، از یک تولیدکننده محتوا با سالها تجربه بیشتر است.
این دیگر به آن بخش خودشناسی برمیگردد که از خودمان بپرسیم:«آیا حاضرم پول کمتری دربیاورم، اما علاقهام را بیشتر تغذیه کنم؟». اگرچه یک کارشناس محتوا هم شاید میتوانسته یک رماننویس بیپول شود تا یک نویسنده محتوای کم پول.
پس او هم نهایتا آگاهانه انتخابی کرده است. به هرحال، شغل مناسب من نوعی با شغل مناسب دیگری فرق دارد و هرکس باید در زندگی مناسبهای خودش را پیدا کند.
۳.خواندن شرح شغلی درج شده در آگهیهای استخدام
برای اینکه از مهارتهای موردنیاز برای مشاغل مختلف سردربیاوریم، خواندن شرح شغلیها یک تقلب خیلی خوب است. چه در پلتفرمهای ایرانی و چه در پلتفرمهای خارجی، مسئولیتها و وظایفی که کارفرماها برای یک موقعیت شغلی درج کردهاند را بخوانید.
گام هفتم: از کدام مجراهای ارتباطی میتوانم کمک بگیرم
جدا از پلتفرمهای کاریابی، ما باید مهارت شبکهسازی شغلی و بهرهگیری از روابط خود را داشته باشیم. این یکی از بخشهای حساس ماجراست که علاوه بر ابتکار عمل و تفکر، احتیاج به مهارتهای نرم هم دارد. در این قسمت از ماجرا، بهرهگیری از کوچینگ مسیر شغلی، میتواند چند قدم جلویمان بندازد.
خلاصه داستان ساختن زندگی شغلی
پس به طور خلاصه برای پاسخ به این سوال که :«شغل مناسب من چیست»، به چند لایه آگاهی نیاز داریم:
۱. آگاهی از درون خودمان یا همان خودشناسی: علایق، استعدادها، اهداف بلندمدت، انگیزهها و… .
۲. آگاهی از مهارتهایمان: کارهایی که بلدیم و در آنها خوب هستیم؛ همچنین مهارتهایی میدانیم که در صورت یادگیری در آن خوب خواهیم بود.
۳. آگاهی از میزان تطابق و سازگاری ویژگیهای من با واقعیتهای موجود: این واقعیت اینجا همان مشاغل مختلف و مهارتهای مورد نیازشان است.
۴. آگاهی از تقاضاهای بازار کار: امتیاز دادن به آن دسته از موقعیتهای شغلی که علاوه بر سازگاری با شرایط من، تقاضای مناسب و مسیر درآمدزایی مشخصی دارند.
سخن آخر
با تمام بینشها و آگاهیهایی که برای پیدا کردن شغل مناسب به دست میآوریم، این را فراموش نکنیم که باید به تجربه زیسته هم وزن داد. گاهی اوقات تجربه کارها و فضاهای مختلف در کنار تمام آگاهیهایی که داریم، میتواند مهر تایید را به دانستههایمان بزند.
تجربه محیطهای مختلف را به عنوان تجربه بررسی بپذیریم اما حواسمان هم به این موضوع باشد که ما زمان بینهایتی نداریم.
ما به بینش و تجربه در کنار هم نیاز داریم؛ نکته اینجاست که اگر فقط بخواهیم با آزمون و خطا پیش برویم، عمری به اندازه عمر نوح نیاز خواهیم داشت تا بتوانیم مسیر را روشن کنیم.
پس برای پاسخ به این سوال که چه شغلی مناسب من است، هم صبور باشیم و هم عجول. هم هیجانات را در نظر بگیریم و هم منطق را.
در نهایت سوال این نیست که چه شغلی را دوست دارم یا چه شغلی برای پول درآوردن منطقی است. ما به ارزیابی هر دو به صورت هم زمان نیاز داریم تابا درن ظر گرفتن همه چیز، درک کنیم که چه شغلی برای من «مناسب» است.