از شغلم متنفرم. شغلمو دوست ندارم. از شغلم راضی نیستم. تنفر از شغل زندگی بر من را دشوار کرده. محیط کارم را دوست ندارم. کارمو دوست ندارم. از کارم بدم میاد.
به دلایل مختلفی ممکن است صداهای بالا در ذهن ما بپیچد و به دنبالش قصد تغییر شغل کرده باشیم.
ممکن است وظایفمان سخت و سنگین باشد و در مقابلش دستمزدمان ناچیز. ممکن است مدام تحقیر در محل کار را تجربه کنیم. ممکن است حس کنیم فرصت رشدی برایمان وجود ندارد یا به خاطر ماهیت شغلمان، احساس ناامنی شغلی داشته باشیم.
شاید هر روز صبح که از خواب بیدار میشویم، دلمان نمیخواهد از تخت بیرون بیاییم. در این حالت حتی ممکن است با خود بگوییم امروز دیگر وقت نوشتن نامه استعفا است.
شاید هم فقط احساس تعلق خود را به کارمان از دست داده و در مرحله استعفای عاطفی هستیم. یعنی هنوز صبح تا عصر در محل کار حضور داریم و نام ما در لیست حقوق و بیمه وجود دارد، اما دیگر شوق و انگیزهای برای شغلمان نداریم. به زبان ساده، دیگر دلمان با آن کار نیست.
دلیل احساس تنفر از شغل ، هرچه باشد، در طولانی مدت قابل تحمل نیست و از نظر روحی و جسمی به ما آسیب میزند. اگر زیاد به خودمان میگوییم «از شغلم متنفرم !»، پس حتما باید فکری به حالش کنیم.
۱. شغلمو دوست ندارم، اما فقط خودم میتونم براش قدمی بردارم
اول از همه بدانیم که کسی قرار نیست بیاید و به جای ما مشکلمان را حل کند. منتظر ناجی ماندن انتظار بیفایدهای است. مثل خیلی از بنبستهای دیگر زندگی، اینجا هم خودمان هستیم که باید هوای خودمان را داشته باشیم. اینکه از شغلمان متنفر باشیم، اصلا چیز عجیبی نیست. سالانه بسیاری از مردم در سرتاسر دنیا برای نارضایتی شغلی در جلسات کوچینگ مسیر شغلی شرکت میکنند و این نشان میدهد که ما در این مشکل تنها نیستیم.
دوم اینکه در لحظه ناامیدی کار خود را رها نکنیم. بهتر است اجازه دهیم اوضاع کمی آرام شود. ممکن است این حس به دلیل ناکامی در یک پروژه یا تنشهای مقطعی فشار کار به وجود آمده باشد.
۲. پیدا کنیم که چرا میگیم از شغلم بدم میاد
به جای تصمیم لحظهای، با خودمان شفاف شویم که چرا از شغل خود متنفر شدهایم. برای هفته آینده یک دفترچه یادداشت با خودمان همراه کنیم. هر روز در آن بنویسیم که روز کاریمان چطور و با چه حس و حالی گذشته است.
برای هر کار، جلسه یا تعامل تیمی، احساسات خود را ثبت کنیم. ببینیم کجاها و به واسطه چه موضوعاتی احساس شادی، بیتفاوتی، خشم یا بیزاری را تجربه میکنیم و آن را ثبت کنیم.
به جای اینکه مداوم با خودمان تکرار کنیم از شغلم بدم میآید، این بار به خودمان بگوییم: «باید بفهمم که چرا از شغلم بدم میاد.»
با اطلاعاتی که در یک هفته به دست میآوریم، میتوانیم متوجه شویم که چه چیز باعث شده تا از شغل خود دلزده شویم.
۳. محیط کارم را دوست ندارم یا شغلم را؟
با این اطلاعات میتوانیم تشخیص دهیم که چه چیزی در هفته کاری ما باعث احساسات منفی در ما میشود. اگر ردیابی احساساتمان در محل کار، نشان میدهد که از انجام وظایفی که به عهده داریم لذت میبریم، پس ریشه مشکل به شرایط محل کار ما برمیگردد، نه ماهیت شغلی که داریم.
مثلا ممکن است از دستمزد خود ناراضی باشیم. در این صورت بهتر است فکر نکنیم مدیر ما حتما متوجه عملکرد درخشان ما هست، اما عمدا کاری نمیکند. مدیرها سرشان شلوغ است. به جای خودخوری بهتر است درخواست افزایش حقوق خود را به شکل صحیح و اصولی مطرح کنید.
نتیجه مذاکره برای افزایش حقوق ما را به سمت قدم بعدی سوق خواهد داد. اگر درخواست ما فوراً رد شود یا با آن مخالفت میکنیم یا روی محقق شدنش دوباره وقت میگذاریم. ممکن است تصمیم بگیریم، تا شش ماه دیگر برای درخواست مجدد تلاش کنیم یا ممکن است تصمیم بگیریم که آن کار را ترک کنیم.
احتمال دیگر این است که مشکل نه در مسئولیتهای ما و نه در دستمزد، بلکه در فرهنگ محیط کار باشد. ممکن است افراد سمی فضایی پرتنش و آسیبزننده ایجاد کرده باشند که ما را آزار میدهد. این موضوع را از احساساتی که در هنگام تعاملات کاریمان ثبت میکنیم، متوجه خواهیم شد.
۴. از شغلم متنفرم اما میترسم ترکش کنم!
با بررسی هفتگی احساسات خود در محل کار، به احتمال زیاد متوجه میشویم که چرا از شغل خود متنفریم. اما گاهی بعد از متوجه شدن مشکل هم ممکن است برای آن کاری نکنیم و خود را در موقعیتی که آزارمان میدهد نگه داریم. اما چرا اینطور است؟
۱. از شغلم راضی نیستم اما از تغییر شغل احساس ناامنی میکنم
یکی از موضوعات پرتکرار افراد در جلسات کوچینگ مسیر شغلی ، خروج از ناحیه امن است. مساله اینجاست که یک موقعیت هرچقدر هم آزاردهنده باشد، برای ما آشناست. خارج شدن از یک منطقه آشنا خیلی وقتها با حس ترس همراه است. ترس از اینکه موقعیت جایگزین پیدا نکنیم، یا موقعیت جدید از این هم بدتر باشد و پشیمان شویم.
اما ماندن در منطقه امن همیشه به معنی انتخاب بهتر نیست. اگر میخواهیم در حرفه خود رو به جلو حرکت کنیم، یا از شرایطی که دوست نداریم بیرون بیاییم، گاهی اوقات لازم است به طور موقت احساس ناامنی را به جان بخریم و ریسک کنیم.
در رابطه با این موضوع پیشنهاد میکنیم مقاله تغییر شغل را حتما مطالعه کنید.
۲. از کارم بدم میاد اما نمیدونم علاقه و استعدادم در چیست
گاهی اوقات ما به این دلیل در شغلی که از آن متنفر هستیم میمانیم، چون نمیدانیم چه چیزی را باید جایگزینش کنیم تا خوشحال باشیم. یعنی در پیدا کردن استعداد و علاقه کاری خود مشکل داریم.
با این سردرگمی، به هرکاری که دست میزنیم بعد از مدتی از آن دلزده میشویم. تقصیری هم نداریم؛ سیستم آموزشی ما برای اینکه هر فرد استعداد منحصر به فرد خودش را کشف کند، کافی نبوده و بار این خودشناسی بر دوش خودمان افتاده است.
پیشنهاد میکنیم دو مقاله زیر را حتما بخوانید:
۱۰ راهکار برای پیدا کردن علاقه
۳. کارمو دوست ندارم ولی نمیدونم چطور باید مسیر شغلی مناسب خودم رو انتخاب کنم
برای انتخاب شغل مناسب باید به فاکتورهای مختلفی توجه داشته باشیم. علاقه و استعداد تنها یکی از این فاکتورها هستند. توجه به نیاز بازار، کسب تجربه کاری، شبکهسازی و… هم میتوانند بسیار موثر باشند. برای اینکه بتوانید شغل مناسبتری برای خود بیابید پیشنهاد میکنیم مطلب زیر را بخوانید:
انتخاب مسیر شغلی مناسب | نقشه راه کشف و طراحی مسیر شغلی
۵. از کوچینگ شغلی کمک بگیریم
کوچینگ مسیر شغلی از دو جهت به ما کمک میکند:
۱.کمک به انتخاب و طراحی و مسیر شغلی
همانطور که پیش از این گفتیم، انتخاب شغل مناسب پارامترهای مختلفی دارد. جلسه کوچینگ مسیر شغلی به ما کمک میکند به تمام این جنبهها آگاه شویم و برای آنها نقشه و برنامه داشته باشیم
۲. دریافت حمایت، برای پیدا کردن شجاعت تغییر
همانطور که گفتیم، تغییر خیلی وقتها ترسناک است. هر وقت صحبت از ترس و ناامنی باشد، یکی از مهمترین نیازها، حمایت صحیح است. همراهی یک کوچ با ما، کمک میکند با شجاعت بیشتری برای تغییر قدم بردایم. برای رها کردن شغلی که از آن متنفریم، گاهی تنها چیزی که نیاز داریم، همین حمایت است.
همین حالا از طریق فرم زیر یک جلسه کوچینگ رایگان ثبت نام کنید:
من امیرحسین کامیابی کوچ مورد تایید فدراسیون بینالمللی کوچینگ هستم.
برای ثبت نام در یک جلسه کوچینگ رایگان، فرم زیر را پر کنید