مدام پول کم میآوریم، به قرارهایمان دیر میرسیم، کمخوابی داریم یا وسایلمان را گم میکنیم؟ شاید به نظم بیشتری در زندگی نیاز داریم. نظم مفهوم گستردهای دارد که در بخشهای مختلف زندگی خودش را نشان میدهد. اما مسئله اصلی نمودهای بیرونی نظم یا بینظمی نیست. مهم این است یاد بگیریم چطور «ذهن» منظمی داشته باشیم و نظم را به یک عادت و جزوی از شخصیتمان تبدیل کنیم.
در این مقاله چند قدم اصلی را با هم مرور خواهیم که در واقع زیرساختهای وارد کردن نظم در زندگی هستند.
اهمیت نظم در زندگی چیست؟
نظم یا دیسیپلین (Discipline) قوانین خودخواستهای است که انتخاب میکنیم تا زندگی کارآمد و موثرتری داشته باشیم. وقتی در زندگی نظم داشته باشیم، ظرفیت و توانایی این را پیدا میکنیم که از لذتها و منافع کوتاه مدت در زمان حال بگذریم تا به دستاوردهای بزرگتری برسیم.
نظم و انضباط باعث ایجاد عادت میشود. عادتهایی که روتینهای زندگی مارا میسازند و در نهایت این روتینها هستند که به زندگی روزمره ما جهت میدهند. پس قبل از اینکه به عادتها و روتینهای موثر فکر کنیم، باید ظرفیت ایجاد نظم در زندگیمان را شکل بدهیم.
قدم اول برای ایجاد نظم در زندگی: خالی کردن مغز
تا به حال شده به جای خمیر دندان، خمیر ریش روی مسواک بگذارید؟ یا پیش آمده که عینکتان را توی یخچال بگذارید؟ ممکن است شما هم از این مثالهای خندهدار به ذهنتان برسد. پریشانی و بینظمی در محیط زندگی، خبر از بینظمی در درون ذهن میدهد.
مطابق آنچه در سایت tlexinstitute به آن اشاره شده است، روزانه بین ۱۲۰۰۰ تا ۶۰۰۰۰ فکر از ذهن انسانها میگذرد. این حجم از فکر گاهی اوقات باعث میشود تمرکز ما از روی اتفاقاتی که بیرون از ذهن ما جریان دارد برداشته شود یا الویتهای خود را گم کنیم. قطعا ردیابی تک تک این افکار ممکن نیست، اما اگر نوشتن آنها را شروع کنیم، فهرستی از افکار غیرقابل کنترل که انرژی زیادی از ما میگیرند را پیدا خواهیم کرد.
بعضی ازاین فکرها ممکن است خوشایند و الهامبخش باشند و بعضی آزاردهنده و استرسآور. در نهایت با این کار و نوشتن افکاری که به ذهن ما خطور میکند، در بین تمام افکار درهم و برهم، لیستی از کارهایی که باید انجام دهیم شامل روتینهای روزانه، وظایف و تعهداتمان خودش را نشان خواهد داد. افرادی که باید ببینیم، ایدههاییکه برای پروژههایمان داریم و…
به این کار خالی کردن مغز (Brain dumping) میگویند؛ کاری که به کم کردن بینظمی ذهنی کمک میکند. با خلاص شدن از افکار مزاحم از طریق نوشتن یا صحبت کردن با یک رواندرمانگر یا یک کوچ توسعه فردی، فضایی برای تمرکز در ذهنمان باز میشود.
دفعه بعدی که حس کردید از نظر ذهنی خسته هستید و یا حس کردید اوضاع از کنترلتان خارج شده است، ۱۰ تا ۱۵ دقیقه از موقعیتی که در آن هستید فاصله بگیرید و بدون هیچ ساختاری، به روش تداعی آزاد، فقط بنویسید. این کار برای نظم دادن به ذهن معجزه میکند و شبیه یک نفس گرفتن برای بازگشتن به مسیر درست کارهاست.
بهتر است برای ایجاد نظم در زندگی، اول نظمدهی به ذهنمان را یاد بگیریم. چون آن وقت اگر به دلیل فشارهای مقطعی زندگیمان از نظم و روتین خودش خارج شود، میدانیم چطور روی خط برگردیم. از آن طرف اگر بینظمی مشکلات همیشگی در زندگی ما ایجاد میکند، باز هم اولین جایی که باید سامان بگیرد، ذهن ماست.
شخصیسازی نظم
ممکن است نظمی که به درد دیگری میخورد ضرورتا به درد ما نخورد. هر فردی روحیات، اهداف و شرایط خودش را دارد. پس باید بتوانیم تشخیص دهیم چه نوع نظمی در مورد ما جواب میدهد. برای مثال بعضی افراد وقتی در تیم قرار میگیرند و با دیگران پیش میروند، تمرکز و نظم بیشتری در کارها دارند اما بعضیها وقتی تنهایی کار میکنند.
چرا این مثال را زدیم؟ چون مبحث نظم و تمرکز ارتباط نزدیکی باهم دارند؛ ترکیبی که منجر به بهرهوری بیشتر میشود. مثال ملموستر این است که بعضیها اصطلاحا آدم روز هستند و بعضیها آدم شب. بنابراین اگر یک نفر ۷ صبح بیدار میشود و دیگری ۱۰ صبح، این به معنی نامنظم بودن فرد دوم نیست. بعضیها راحتترند که صبح ورزش کنند و بعضی عصر. هر کسی ممکن است به نظم منحصر به فرد خودش در زندگی نیاز داشته باشد و یک نسخه واحد از سبک زندگی منظم، برای همه جواب نمیدهد.
بنابراین این خودشناسی و آگاهی از قلق خودمان، به ما در ایجاد نظم در زندگی کمک زیادی میکند. لازم نیست برای منظم شدن با خودمان بجنگیم. کافی است این خودشناسی و خودآگاهی را داشته باشیم که بتوانیم تشخیص دهیم نظم در زندگی ما باید چطور ایجاد شود که برایمان کار کند.
به سؤالات زیر برای خودمان پاسخ دهیم تا بتوانید دریابیم برای ایجاد نظم در زندگی، به چه زمینهسازیهایی نیاز داریم.
- برای رسیدن به چه هدفی نیاز به نظم دارم؟
- بودن در کنار دیگران حواس من را پرت میکند یا کمک میکند بهتر تمرکز کنم؟
- چه چیزهایی برای انجام کارها به من انگیزه میدهد؟
- آیا فردی هستم که دوست دارم به اهداف بزرگ فکر کنم یا ترجیح میدهم قدمهای کوچک را تجسم کنم؟
- در چه ساعاتی از روز احساس بهرهوری بیشتری دارم؟
- بزرگترین مانع نظم در زندگی برای من چیست؟
- در حال حاضر مهمترین بخش زندگی من که نیاز به نظمدهی دارد کدام است؟
هنگامی که به این سوالات پاسخ دادیم، نیاز به نظم در زندگی برایمان شفافتر خواهد شد و مسیرها مشخصتر.
در تماس بودن با چراییها
«اصلا منظم بشوم که چه بشود؟»
در کوچینگو درباره این موضوع با شما صحبت کردهایم که انگیزه، موتور محرکه هر تصمیمی است که در زندگی میگیریم. اگر بدانیم نظم در زندگی قرار است ما را به چه هدفی نزدیک کند و پاسخ چه شوقی را بدهد، کار آسانتر خواهد بود. میخواهیم پول بیشتری دربیاوریم؟ سالمتر یا خوشاندامتر باشیم؟ میخواهیم به بشریت یا نجات حیوانات کمک کنیم؟ میخواهیم روابط بهتری بسازیم؟ این انگیزه هرچه میخواهد باشد. مهم این است که با آن در تماس بمانیم و مدام به خودمان یادآور شویم که هدفمان از این نظم چیست؟
دریافت حمایت برای ایجاد نظم در زندگی
شرایط محیطی، الگوهای تربیتی خانواده، سطح اضطراب، دانش و تجربه ما در زندگی، شفاف بودن یا نبودن اهدافمان، همه و همه در توانایی ما برای ایجاد نظم در زندگی دخیل هستند. اگر حس کردیم در ایجاد نظم در زندگی آنطور که دلمان میخواهد موفق نیستیم، شاید لازم باشد یک همراه یا پشتیبان داشته باشیم تا در این مسیر از او حمایت و همفکری بگیریم. کمک گرفتن از حوزه کوچینگ توسعه فردی در چنین مواقعی راهگشاست. مخصوصا برای شخصیسازی نظم.
شاید هم لازم باشد یک قدم عقبتر برویم و اول اولویتهایمان را در زندگی مشخص کنیم. بعد سراغ ساختن روتینهای منظم برویم. به همین دلیل است که بهره گرفتن از کوچینگ توسعه فردی یک قدم موثر برای ایجاد نظم در زندگی است. چون باعث میشود از سردرگمی خارج شده و با دید بازتری در این مسیر قدم بگذاریم.
من خیزران کرمپور کوچ مورد تایید فدراسیون بینالمللی کوچینگ هستم.
برای ثبت نام در یک جلسه کوچینگ رایگان، فرم زیر را پر کنید
۴ نکته مهم برای ایجاد نظم در زندگی که باید به خاطر بسپاریم
در کنار این ۴ بخش زیرساختی که مرور کردیم، استراتژیهای دیگری هستند که به ما برای ایجاد نظم در زندگی کمک میکنند. نکات زیر را به خاطر بسپاریم.
- اهداف خود را به قدمهای کوچک روزانه تبدیل کنیم و از آنها به عنوان قلابهایی برای ایجاد نظم در زندگی و داشتن روتین استفاده کنیم.
- عوامل حواسپرتی خود را شناسایی کنیم و آنها را حذف کنیم. پراکنده بودن تمرکز، دشمن ایجاد نظم در زندگی است.
- تمرین کنیم و برای ایجاد نظم در زندگی به خودمان فرصت بدهیم. هرچقدر بیشتر تمرین نظم را تمرین کنیم، پایبند بودن به آن برایمان آسانتر میشود. تا روزی برسد که نظم، جزو جدایی ناپذیر زندگیمان شود.
- به خودمان برای موفق بودن در ایجاد نظم پاداش بدهیم. مهم نیست چهقدر به هدفی که به خاطرش به نظم پایبند شدهایم نزدیک شدهایم. ذات ایجاد نظم در زندگی، جای تحسین دارد!
- با تقویم، گوگل کلندر، ساعت، نرمافزارهای مدیریت پروژه مثل ترلو و… ، اپلیکیشنهای کالریشمار یا قدم شمار رفیق شویم. از هر تکنولوژی و نرمافزاری که میتواند به ایجاد نظم در زندگی ما کمک کند بهره بگیریم.
سخنی از کوچینگو
نظم به خودی خود یک هدف نیست، بلکه وسیلهای است که مارا به اهدافمان میرساند. با این وجود ایجاد نظم در زندگی، میتواند به صورت مقطعی تبدیل به یک هدف کوتاهمدت بشود. در صورتی که موفق شویم آن را پیاده کنیم، فارغ از نتیجهای که برای رسیدن به اهدافمان دارد، عزت نفس مارا رشد میدهد. باعث میشود رضایت بیشتری از خودمان داشته باشیم و جای بیشتری برای بالا بردن کیفیت زندگی باز کنیم.
با این تعاریف، نظم در زندگی را چه هدف در نظر بگیریم چه وسیله، میتواند ارتباط مستقیمی با حس رضایت کلی ما از زندگی داشته باشد. پس دست به کار شویم و از کوچکترین قدمی که همین امروز میتوانیم برای ایجاد نظم در زندگی برداریم، شروع کنیم.