همدلی و همدردی دو ویژگی هستند که هر دو میتوانند به ما کمک کنند تا با دیگران ارتباط موثری برقرار کنیم. اما دانستن تفاوت همدلی و همدری بسیار مهم است، چون معمولا این دو با هم اشتباه گرفته میشوند.
همدلی توانایی تشخیص و سهیم شدن در احساسات دیگران است، اما همدردی توانایی داشتن احساس مراقبت و حمایت از دیگری است.
در این مقاله در مفهوم هر یک از این ویژگیها دقیقتر میشویم تا با شناخت تفاوتهای این دو بتوانیم از این مهارتها برای بهبود کیفیت روابط خود استفاده کنیم.
همدلی چیست؟
همدلی، توانایی درک عاطفی دیگران است؛ به عبارت دیگر ظرفیت اینکه بتوانیم خودمان را جای دیگران بگذاریم و از دید آنها به مسائل نگاه کنیم، همدلی نامیده میشود.
اصل ماجرا این است که بتوانیم درک کنیم آنها چه احساسی دارند؛ بهطور مثال وقتی میبینیم که شخص دیگری به علت از دست دادن یکی از عزیزان خود رنج میبرد، فوراً بتوانیم خودمان را جای او بگذاریم و حس کنیم بر او چه میگذرد.
همدلی کار آسانی نیست. ما شاید راحت بتوانیم با احساسات و عواطف خود هماهنگ شویم، اما اینکه خودمان را جای دیگران بگذاریم، سختتر است. اما اگر توانایی احساس همدلی را در خودمان پرورش بدهیم، یک دارایی ارزشمند و یک مهارت نرم بسیار مهم خواهیم داشت. مهارتی که چه در روابط عاطفی و دوستانه و چه در روابط کاری، تاثیر بینظیری دارند.
توانایی همدلی جزء مهمی از هوش هیجانی یا EQ به حساب میآید. کسی که همدل است تلاش میکند بفهمد دیگران در شرایط خاص چه حسی دارند و این تشخیص باعث میشود بتواند رفتار خود با دیگران را درستتر تنظیم کند. برای شخصی که همدل است، تشخیص اینکه چه رفتاری درست است، آنقدرها سخت نیست.
انواع همدلی
به طور کلی سه نوع همدلی وجود دارد:
همدلی عاطفی: این نوع همدلی زمانی است که فرد میتواند در احساساتی که دیگری تجربه میکند شریک شود و او را به شیوه عمیقتری درک کند. به این نوع همدلی، همدلی هیجانی یا حسی هم میگویند. این نوع همدلی باعث ایجاد روابط عمیق و اصیل بین ما و دیگران خواهد شد.
همدلی شناختی: درک اینکه دیگری چگونه فکر میکند همدلی شناختی است. بر خلاف همدلی عاطفی، همدلی شناختی نیازی به درگیری عاطفی ندارد، بلکه به این برمیگردد که درک کنیم چرا دیگران طور دیگری فکر یا احساس میکنند. در این صورت ما حتی اگر با شیوه فکر آنها مخالف باشیم یا قبولش نداشته باشیم، نسبت به آن گارد نمیگیریم و میتوانیم بدون قضاوت، جهان را از چشم او ببینیم و ارزیابی کنیم.
همدلی دلسوزانه: این نوع همدلی زمانی است که در درد عاطفی شخصی دیگر شریک میشویم.
کارکردهای همدلی
دانستن تفاوت همدلی و همدردی از این نظر مهم است، که هر کدام کارکردهای خودشان را در روابط ما دارند. ببینیم کارکردهای همدلی چیست.
- ارتباط موثر؛ همدلی به ما این امکان را میدهد که با دیگران ارتباط اجتماعی برقرار کنیم. با درک افکار و احساسات مردم، میتوانیم در موقعیتهای اجتماعی واکنش مناسبی نشان دهیم.
- تنظیم هیجانات؛ همدلی با دیگران به ما کمک میکند تا یاد بگیریم که احساسات خود را تنظیم کنیم. تنظیم هیجانات از این جهت مهم است که به ما امکان میدهد حتی در مواقع استرس شدید هیجانات خود را مدیریت کنیم.
- تبادل کمک و حمایت در روابط اجتماعی؛ همدلی باعث ایجاد یک چتر حمایتی بین ما و دیگران میشود. زمانی که نسبت به دیگران همدلی به خرج میدهیم احتمال اینکه رفتارهای مفیدی نشان دهیم بیشتر است و برعکس، دیگران هم وقتی همدلی را تجربه میکنند، بیشتر در پی کمک و حمایت از ما خواهند بود.
همدردی چیست؟
همدردی زمانی است که نسبت به وضعیت سخت دیگری احساس دلسوزی میکنیم و به آن اهمیت میدهیم اما از بیرون. یعنی احساسات درونی ما درگیر اینکه بفهمیم آن شخص چه حسی دارد نمیشود. تفاوت همدلی و هم دردی در این نکته ظریف است که آیا ما خودمان را جای شخص دیگر میگذاریم، یا از بیرون شاهد شرایط او هستیم و دل میسوزانیم.
با همدردی، میتوانیم بدانیم و متوجه شویم که بر دیگری چه میگذرد، اما برخلاف همدلی این کار را از دیدگاه خودمان انجام میدهیم. یعنی کاری به اینکه او در حال تجربه چه حسی است نداریم. به عبارتی، احساس ما «برای» اوست، نه «با او».
انواع همدردی
در کل دو نوع همدردی وجود دارد. همدردی منفعلانه و همدردی فعال. دومی زمانی است که همدردی تبدیل به انگیزه کمک به همنوع میشود.
همدردی هم یکی از بخشهای کلیدی هوش هیجانی است و در جای خودش کارکرد دارد. بهطور مثال یکی از همکارانتان که به تازگی یکی از والدین خود را از دست داده است، یک یادبود برای آنها برگزار میکند. شما پست اطلاعرسانی او را بازنشر میکنید و از این طریق حمایت خود را از او نشان میدهید. شما بدون اینکه احساسی را درونی کرده باشید از او حمایت کردهاید. این یعنی همدردی.
تفاوت همدلی و همدردی در چیست؟
تفاوت اصلی بین همدردی و همدلی در نحوه ابراز این دو است. همدلی شامل درک و تجربه احساسات شخصی دیگر از زاویه دید او است، اما همدردی به منزله شناخت آن چیزی است که، شخص دیگری آن را از سر میگذراند. حالا با دانستن تعریفهای دقیقتری از این دو ویژگی، احتمالا راحت تر متوجه تفاوت ظریف این دو میشویم.
سخنی از کوچینگو
وقتی یک ویژگی در دسته هوش هیجانی معرفی میشود، یعنی قابل پرورش و اکتسابی است. اگرچه ممکن است بعضی افراد ذاتا همدلتر باشند و بعضی دیگر ردپایی از همدلی در آنها دیده نشود، اما این به آن معنی نیست که برای دیگران قابل دستیابی نیست. مثلا جالب است بدانید تحقیقات نشان داده است که در تجربه و ابراز همدلی، تفاوتهای جنسیتی وجود دارد. زنان در آزمونهای همدلی نمرات بالاتری میگیرند و مطالعات نشان میدهد که زنان نسبت به مردان تمایل بیشتری به احساس همدلی شناختی دارند. اما این نتیجه به معنی ناتوانی مردان در همدلی نیست. آنها هم میتوانند این ویژگی را در خود پرورش دهند.
نکته دیگر ماجرا هم اینجا است که اگرچه درک تفاوت همدردی و همدلی ما را به پرورش آن در درون خودمان هدایت میکند، اما خیلی وقتها این دانستن کافی نیست. همدلی یا هم دردی میتوانند دوای درد بسیاری از روابط مخدوش ما باشند، تنها در صورتی که بدانیم کجا و چقدر از آنها استفاده کنیم. به همین دلیل است که گاهی بهرهگیری از کوچینگ روابط نیاز است تا مارا در طی مسیر یاری کند.