ارتباط با مدیر یا رئیس، مهمترین ارتباط ما در محل کار است؛ داشتن ارتباط مؤثر و سالم با مدیر یا رئیس باعث میشود، او به ما اعتماد کند، وظایف مهمتری به ما بسپارد و زمانیکه نوبت افزایش حقوق و ارتقای شغلی برسد، حمایتمان کند.
از آن طرف، اگر ارتباط بدی با مدیر یا رئیس خود داشته باشیم، این قابلیت وجود دارد که کمکم زندگی کاریمان شبیه جهنم شود. چون هرچقدر هم که در کار خود متخصص باشیم، اگر در ارتباط با مدیر یا رئیس لنگ بزنیم، علاوه بر اینکه رابطهای استرسزا خواهیم داشت، او هم به ما کمتر اعتماد خواهد کرد و احتمال اینکه وظایف مهمی را به ما بسپارد یا برای ارتقا از ما حمایت کند کم و کمتر میشود.
پس اگر میخواهیم در زندگی شغلی خود موفق باشیم، باید روی داشتن ارتباط مؤثر و سالم با مدیر یا رئیس کار کنیم. در این مقاله چند نکته کلیدی یاد میگیریم، که کمک میکند با هرنوع مدیر یا رئیسی کنار بیاییم و در رابطه حرفهایمان با او موفق عمل کنیم.
برای ارتباط با مدیر یا رئیس، از سبک خودش استفاده کنیم
بعضی از رئیسها عاشق جزئیات هستند، بعضی دیگر عاشق چشم انداز و تصویر بزرگ. به سبک رئیس خود توجه کنیم و یاد بگیریم با شیوه فکر کردن او ارتباط برقرار کنیم. این فقط یک شیوه برای جلب نظر رئیس نیست، اگر با مدیر یا رئیس به شیوه مورد علاقه خودش ارتباط برقرار نکنیم، خودمان هم در کار کردن گیج میشویم.
پس برای داشتن ارتباط سالم و مؤثر با مدیر یا رئیس، اول از همه به شیوه ارتباط برقرار کردن او دقت کنیم و همانطوری با او ارتباط بگیریم که او با ما و دیگران ارتباط میگیرد.
نسخه کلی هم برای این بخش از ماجرا نمیشود پیچید. این یک مهارت و هوشمندی است که ما نه فقط برای ارتباط سالم و مؤثر با مدیر یا رئیس، بلکه در تمام روابطی که برایمان مهم است به آن نیاز داریم. یعنی پیدا کردن سبک ارتباطی طرف مقابل و همسو شدن با آن.
با اولویتهای مدیرمان همسو شویم
مطمئن شویم که اولویت های ما با اولویتها و اهداف مدیر یا رئیس همسو باشد. اگر اولویتهای او را نمیدانیم، سریع پیدایش کنیم. ممکن است در طی زمان اولویتها تغییر کند. حواسمان باشد که برای همسو بودن با الویتهای او، مدام با او در تعامل باشیم.
او را درجریان فرایند کارها و هدفیمان قرار دهیم
مدیرمان را در جریان بردها، شکستها و موانعی که در پروسه کار برایمان اتفاق میافتد قرار دهیم و او را در تاریکی و ابهام نگه نداریم. سعی کنیم او را در جریان فرآیند کارها قرار دهیم تا از نتایج غافلگیر نشود. علاوه بر این خوب است که مدیرمان اهداف و اشتیاقهای ما را بشناسد.
این به او کمک میکند ما را به سمت مسئولیتهایی سوق بدهد که با شخصیت ما سازگار باشد. بالاخره او هم به ارتباط مؤثر با تیم خودش نیاز دارد و شناخت او از ما کار را برایش راحتتر میکند. پس اشکالی ندارد گاهی گفتوگوهای دوستانهای هم با او داشته باشیم.
به این گزارشدهی منظم فقط به عنوان راهی برای جلب نظر رئیس نگاه نکنیم. چون با این کار میتوانیم از خرد جمعی و تیمی بهره بگیریم. چالشها با همفکری حل کنیم و از دستاوردها ایدههای جدیدی بگیریم. تعامل موثر باعث شکوفایی یک کسب و کار و اعضای تیم آن میشود.
بازخورد بگیریم
از بازخورد گرفتن نترسیم. ما هم نباید غافلگیر شویم و مثلا بعد از چند ماه بفهمیم او از کار ما راضی نیست. شاید هم راضی باشد که باز هم برای روحیه گرفتن و تمرکز بیشتر روی نقاط قوتمان به آن نیاز داریم.
سعی نکنیم حدس بزنیم که او در مورد ما چه فکری میکند. فعالانه از نظرش مطلع شویم. اگر بازخوردهای مبهم یا کلی گرفتیم، سعی کنیم از او بخواهیم با مثال آوردن و اشاره به جزئیات مارا شفاف کند.
ممکن است فکر کنیم برای جلب نظر رئیس نباید هیچ وقت بگوییم که برای انجام کاری نیاز به کمک، همفکری یا آموزش داریم. اما این فکر اشتباه است؛ از اینکه برای نقاط ضعف کاری خود از او کمک بخواهیم خجالت نکشیم. از تجربه مدیر یا رئیس برای رشد کمک بگیریم.
اگر مهارتهایی وجود دارد که به نظر مدیرمان باید در آنها بهتر عمل کنیم، نشان دهیم مشتاق یادگیری و بهتر شدن هستیم. این یعنی ما پتانسیل رشد داریم.
مسائل را شخصی نکنیم
این یکی خیلی مهم است. شاید طول بکشید تا بتوانیم در زندگی شغلی، کار و دستارودهای خود را (مثبت یا منفی) از شخصیت خودمان تفکیک کنیم. باید بدانیم اگر کسی خروجی کار ما را زیر سؤال میبرد یا رد میکند، به این معنی نیست که شخصیت مارا زیر سؤال برده. کار ما هویت ما نیست و به همان اندازه که ممکن است در کاری خوب باشیم ممکن است در کار دیگری خوب نباشیم و این معنیاش این نیست که آدم خوبی نیستیم.
علاوه بر این، مدیر ما هم یک انسان است با ترسها، نگرانیها و ناامیدیهای خودش. او هم تعهداتی دارد که باید به مدیرانی دیگر، یا به مشتریان، در مقابل آن پاسخگو باشد. تعهدات او به عملکرد ما و همتیمیهایمان بستگی دارد.
نکته اینجاست که باید او را ورای همهچیز یک انسان ببینیم. انسانی که ممکن است بعضی روزها حالش خوب باشد و بعضی روزها نه. همچنین ممکن است از دیرشدن خروجی یک کار، یا راضی نبودنش از آن، مضطرب شود.
پس برای ارتباط با مدیر یا رئیس ترسها و نگرانیهای او را بشناسیم و به جای اینکه در مواقع اختلاف نظر یا تنش به شخصیتمان بربخورد، سعی کنیم درکش کنیم.
ارتباط با مدیر یا رئیس، ورای رابطه حرفهای، یک رابطه انسانی است که نباید نادیدهاش بگیریم. خوب است که گاهی به زندگی رئیسمان فراتر از کار علاقه نشان دهیم. مثلا آیا آنها فرزندانی هم سن و سال ما دارد؟ اسمشان چیست؟
مخلص کلام اینکه، در ارتباط با مدیر یا رئیس، هر چه قدر بیشتر بتوانیم او را فراتر از هویت کاریاش ببینیم، راحتتر میتوانیم با او یک رابطه سالم و موثر بسازیم.
مطرح کردن درخواست به مافوق
اگر موارد ذکر شده را رعایت کرده باشیم و کیفیت کار تخصصیمان هم خوب باشد، دیگر نباید در زمان مطرح کردن درخواست به مافوق دست و پایمان بلرزد. از درخواست ارتقای سمت شغلی گرفته تا درخواست افزایش حقوق. گاهی هم ممکن است پای درخواستهای دیگری در میان باشد. مثلا اینکه حجم کارتان زیاد شده و نیاز به همکار دارید یا نیاز به یک سیستم جدید و پرسرعتتر دارید.
یک مهارت مهم در زندگی شغلی این است که جسارت مطرح کردن درخواست خود با مافوق را داشته باشیم. قطعا این کار در بستر رابطهای سالم و تاثيرگذار با مدیر یا رئیس، که طی زمان روی آن سرمایهگذاری کردهایم راحتتر خواهد بود.
همان اندازه که باید دنیال فیدبک گرفتن در مورد کارمان باشیم که خودمان را رشد دهیم، فیدبک دادن و مطرح کردن درخواست با مافوق هم، اهمیت دارد. مهم این است که بدانیم آن رابطه انسانی که در ارتباط با مدیر یا رئیس خود شکل میدهیم، گنجایش این را دارد که در وقت مناسب راحت درمورد درخواست خود صحبت کنیم.
در زمانی که شایستگیهای خود را ثابت کردهایم، کارهای مهمی را با کیفیت خوب به سرانجام رساندهایم و درخودمان میبینیم که مسئولیتهای بیشتری بپذیریم، زمانی را به گفت وگو در این مورد مشخص کنیم.
اگر میخواهیم ارتقای شغلی و حقوقی داشته باشیم و در زندگی حرفهای خود بدرخشیم، مهارت های نرم و مهارتهای سخت، هردو به یک اندازه اهمیت دارند.
کمک گرفتن از کوچینگ مسیر شغلی
زندگی شغلی، گاهی اوقات بخش بیرحم زندگی است. گاهی فرصت برای آزمون و خطا محدود است. یادگرفتن ارتباط با مدیر یا رئیس، فقط یک بخشی از ماجراست. یکی از مهمترین بخشها. اما باید قبل از هرچیز بدانیم که از نظر استعداد، روحیات و شوقهایمان قدم در مسیر درستی گذاشتهایم.
ممکن است کیفیت کار ما خوب باشد، ارتباط با مدیر و رئیس هم خوب بلد باشیم، با این وجود احساس نارضایتی کنیم. شاید جای درستی قرار نگرفتهایم، شاید توقعی که از خودمان داریم اشتباه است، شاید اصلا نمیدانیم استعداد اصلی ما در کدام مهارت ماست.
دریافت حمایت و کمک از کوچینگ مسیر شغلی، میانبری است که ما را زودتر به مقصد میرساند. حضور یک کوچ میتواند کمک کننده باشد. تا موانع را یکی یکی از سر راه برداریم و زندگی حرفهای خود را تبدیل به بخش درخشان زندگیمان کنیم.
من حدیث مجد کوچ مورد تایید فدراسیون بینالمللی کوچینگ هستم.
برای ثبت نام در یک جلسه کوچینگ رایگان، فرم زیر را پر کنید
این ۶ استراتژی را از یاد نبریم
۱. در ارتباط با مدیر یا رئیس، با سبک خود او رفتار کنیم. کافی است بدانیم چه چیزهایی برایش مهم است، روی چه فرآیندهایی حساسیت دارد و چگونه تعامل میکند.
۲. داشتن ارتباط موثر و سالم با مدیر یا رئیس با اولویتهای او همسو شویم. این امکان هم وجود دارد که اولویتها بنا به شرایط کسب وکار دستخوش تغییر شوند. هوشیار باشیم و مسیر را با او چک کنیم.
۳. مدیر یا رئیسمان را در جریانکارهایی که انجام میدهیم قرار دهیم. چه موفقیتها، چه شکستهایمان. او را با نگه داشتن در ابهام غافلگیر نکنیم.
۴. بازخورد بگیریم. از این نترسیم که ضعفهایمان به رخمان کشیده شود یا انتقاد بشنویم. هیچ کسی از روز اول همهچیز دان به دنیا نیامده. همین بازخورد گرفتنهاست که باعث رشد میشود.
۵. موضوعات را شخصی نکنیم. اگر وجه انسانی رابطه با مدیر یا رئیس را مدنظر داشته باشیم، کمتر دچار رنجش خواهیم شد. به خاطر داشته باشیم او هم یک انسان است با تمام نگرانیها و ترسهای خودش.
۶. اگر در مسیر زندگی شغلی خود سردرگم هستیم و این روی ارتباط با مدیریا رئیس ما هم تاثیر گذاشته، از کوچینگ مسیر شغلی کمک بگیریم.