ریسک پذیری از آن مفاهیم دولبهای است که اگر قدرت آن در ما کم باشد منجر به آسیب میشود. اگر از طرفی اگر زیاد و حساب نشده باشد باز هم دردسر درست میکند.
اما این هم مثل بقیه رفتارهای انسانی، شبیه ادویه برای غذا نیست که به راحتی بشود تنظیمش کرد. درک درست قدرت ریسک پذیری و ابعادش، قدم اول برای تقویت آن است.
در این مقاله به این میپردازیم که ریسک کردن دقیقا چیست و مثالهایش را مرور میکنیم. نگاهی میاندازیم به زاویه دید مارک منسن نویسنده کتاب هنر ظریف بیخیالی، به ماجرای ریسک کردن در زندگی.
ریسک پذیری چیست؟
ریسک پذیری، تمایل به گرفتن فرصت و امتحان کردن چیز جدیدی است که ممکن است احتمال شکست یا موفقیت را داشته باشد. پرورش صحیح این ویژگی، یکی از راههای یادگیری و ارتقای مهارت هایمان است، چون با این کار ما به خودمان فرصت تجربه میدهیم.
البته ریسکپذیری در روانشناسی بالینی تعریف دیگری دارد. در آن حوزه به رفتارهای پرخطری گفته میشود که به اختلالات شخصیتی ربط پیدا میکند. اما داشتن قدرت ریسکپذیری در روانشناسی توسعه فردی مفهوم متفاوتی دارد.
منظور ما در این مقاله همان مفهوم اول ریسک کردن است. آن نوع از قدرت ریسک که متعادل کردن آن برای رشد شخصیتی، سالم و ضروری است.
اهمیت ریسک کردن
ریسکپذیری به ما این امکان را میدهد که مهارتها، تواناییها و اعتماد به نفس خود را به عنوان یک شخص توسعه دهیم. چون مارا به خارج از منطقه امن خودمان سوق میدهد. یعنی همانجاییکه چیزهای جدید برای یادگرفتن وجود دارد.
ریسککردن میتواند درها را به روی فرصتها و تجربیات جدیدی که در غیر این صورت با آنها مواجه نمیشدیم، باز کند.میتواند ما را به سمت اهداف بزرگتری براند.
انواع ریسک پذیری
مصادیق ریسک پذیری زیاد هستند. تمام حوزههای مهم زندگی مثل تحصیل، کار، زندگی مالی و اقتصادی، تصمیم به مهاجرت یا رابطه عاطفی، زمانهایی نیاز به ریسک کردن دارند. هر نوع تغییر زندگی، نوعی ریسک به همراه دارد. هرچقدر تغییر بزرگتری باشد، ریسکهای بیشتری هم دارد. اما چند نوع از آن موقعیتهای متداول و آشنا را با چند مثال بیشتر درک خواهیم کرد.
ریسکپذیری در زندگی
دختری را در نظر بگیریم که پدر و مادرش مهاجر هستند و تمام زندگیشان را پسانداز کردهاند تا او را به دانشکده پزشکی بفرستند. اما او حالا که به این نقطه رسیده از خواندن رشته پزشکی متنفر است و دلش نمیخواهد پزشک شود. او میل به فرار کردن از وضعیت دارد و بیش ازهرچیزی در دنیا دلش میخواهد ترک تحصیل کند. اما بین خواسته دل خودش و آرزوهای پدر و مادرش گیر کرده.
این یک مثال واقعی از کسی است که ظاهرا به مارک منسن ایمیل زده که «چطور از پس این کار بربیایم»؟ او میگوید روزانه ایمیلهای زیادی دریافت میکند از افرادی که سر دوراهیهایی برای ریسک کردن یا نکردن گیر کردهاند.
ریسکپذیری در روابط عاطفی
پسر دانشجوی دیگری را در نظر بگیریم که به معلم خصوصی خود که دانشجوی مقطع ارشد است دلبسته شده. او نمیتواند تصور کند که از مرزهای نامرئی بین خودش و او گذر کند و برای ابراز احساسات قدم جلو بگذارد.
بنابراین او از هر نشانه، هر خنده یا لبخندی که فضا را صمیمیتر میکند عذاب میکشد. مارک منسن تعریف میکند که او یک رمان ۲۸ صفحهای را به او ایمیل کرده که با این سوال واضح (و از نطر مارک منسن احمقانه) به پایان میرسد: «چگونه از او درخواست کنم؟»
ریسکپذیری در روابط خانوادگی
مادری را تصور کنیم که بچههایش ترک تحصیل کردهاند و با وجود اینکه دیگر بزرگسال محسوب میشوند هنوز روی کاناپه خانه مادرشان لم میدهند و بدون اینکه دنبال کار یا شغلی باشند برای گذران زندگی از او پول میگیرند.
او میخواهد آنها زندگی مستقل خودشان را تشکیل دهند و مسیرشان را در زندگی پیدا کنند. اما تا حد مرگ از دور کردن فرزندانش میترسد. آنقدری که به مارک منسن ایمیل میزند تا بپرسد: «آخر چگونه از آنها بخواهم که از خانه من بیرون بروند؟»
ریسکپذیری در زندگی شغلی
این یکی را میتوانیم در مورد خودمان تصور کنیم. چون فراگیر است و زن و مرد و سن و سال نمیشناسد. البته حتما در ایمیلهای مارک منسن هم پیدا خواهد شد!
فرض کنیم دو موقعیت شغلی به ما پیشنهاد شده. یکی حقوق خوبی دارد، اما از شرح شغلی خوشمان نمیآید. دیگری حقوق کمی دارد اما از کاری که قرار است انجام دهیم خوشمان میآید.
اولی ریسک روانی دارد، چون ممکن است حس فاصله از علائق باعث نارضایتی و سرخوردگی شود. دومی هم مشخص است که ریسک ناامنی مالی دارد.
حالا این ما هستیم که باید انتخاب کنیم که برای تغییر شغل، کدام ریسک را بپذیریم. شاید هم هیچکدام را نپذیریم و دنبال موقعیت سوم بگردیم. این هم باز ریسک دیگری را با خود دارد. ریسک ادامه دادن به حس ناامنی به خاطر نداشتن شغل.
ریسکپذیری در کارآفرینی
ریسکپذیری در کارآفرینی هم خودش میتواند یکی از بارزترین مصداقهای داشتن قدرت ریسک کردن باشد. ما داستان موفقیت افراد کارآفرینی مثل استیو جابز یا وارن بافت یا مارک زاکر برگ را میشنویم. اما اگر در زندگیشان دقیق شویم متوجه میشویم آنها چقدر در بزنگاههای خاصی از زندگیشان ریسکپذیر بودهاند.
شاید به طور کلی بشود گفت دست شستن از مسیرهای تضمین شده و خلق مسیر جدیدی که موفقیت آن تضمین شده نیست، مهمترین نقطه اشتراک کسانی باشد که به ریسکپذیری در کار آفرینی مشهورند.
نگاه کردن این افراد شاید برای ما الهامبخش باشد، اما موانع درونی ما برای ریسک کردن را از سر راه بر نمیدارد. ما به چیزهایی بیشتر از انگیزه و الهام برای قدرت ریسکپذیری نیاز داریم.
پس بهتر است اول درک کنیم موانع ریسکپذیری چیست؟ این آدمها از چه موانع درونی گذر کردهاند تا به دستاوردی برسند که اگر ریسک نمیکردند نمیرسیدند؟
موانع ریسک کردن
مارک منسن، روانشناس و نویسنده کتاب هنر ظریف بیخیالی معتقد است:«مشکل اینجا احساسات ماست».
او میگوید: «پرکردن مدارک مناسب برای ترک تحصیل پزشکی یک اقدام ساده و واضح است اما شکستن دل پدر و مادر ساده و راحت نیست. درخواست از یک معلم خصوصی برای قرار ملاقات به سادگی گفتن چند کلمه است. اما خطر شرمساری و طرد شدن بسیار پیچیدهتر است.»
در مورد مثال دیگر هم میگوید: «درخواست از شخصی برای نقل مکان از خانه ما یک تصمیم روشن و واضح است. اما احساس گناه از اینکه انگار میخواهیم فرزندمان را بیپناه رها کنیم، حس راحتی نیست.»
در مورد مثالهای دیگر هم همینطور است. آنچه باعث میشود حتی وقت میدانیم لازم است ریسک کنیم، این کار را نکنیم، موانع حسی ماست.
بخش دیگری هم از ماجرا برمیگردد به اینکه نمیتوانیم به ارزیابی خودمان از شرایط اعتماد کنیم. به خاطر همین هم هست که کمک گرفتن از جلسات کوچینگ یا مشاوره در مورد تصمیمات مهم زندگی، میتواند نقش کلیدی بازی کند.
چه برای مدیریت احساسات دشوار و چه برای شفاف شدن ذهن برای ارزیابی بیطرفانه شرایط بیرونی.
ویژگیها و خصوصیات افراد ریسکپذیر
بعد از آگاهی به احساساتی که ریسک کردن را برایمان سخت میکند، دانستن ویژگی افرادی که ریسکپذیری سالم و حساب شده دارند، به ما کمک میکند تا صورت مساله سادهتر شود.
پرورش این ویژگیهای شخصیتی به ما کمک میکند در عین آگاهی به احساساتمان، مغلوب آنها نشویم. بترسیم، احساس گناه داشته باشیم، نگران و نا امن شویم، اما اگر میدانیم ریسکی برایمان ضروری است، انجامش دهیم.
شجاعت
ریسکپذیرها میتوانند ترس خود را به طور موثرتری مدیریت کنند. ترس از بین نمیرود اما قابل مدیریت است. شجاعت یعنی اقدام در عین ترسیدن، نه نداشتن ترس. پس آنها آستانه بالایی برای تحمل عدم اطمینان و ابهام دارند. همان ابهامی که در مواقع استرسزا با آن مواجه میشویم.
جسارت
ریسکپذیرها به اندازهای جسارت دارند که به یک منطقه بکر بروند یا راهی را انتخاب کنند که خیلیها آن را طی نکردهاند. آنها به جای عقبنشینی به دلیل ترس از شکست، با اعتماد به نفس بیشتری آماده رویارویی با چالشها هستند.
ذهنیت رشد
افرادی که قدرت ریسکپذیری بالایی دارند، میدانند که برای رسیدن به هر چیزی و برای غلبه بر هر چالشی، کار سخت و فداکاری لازم است.
آنها به صورت مستمر به میل یادگیری و سازگاری دارند. داشتن ذهینیت رشد باعث میشود در حین حرکت در قلمروهای جدید، برای یادگیری مهارت و تواناییهای جدید پذیرا و آماده باشند.
اعتماد به نفس
ریسکپذیرها اعتماد به نفس و باور قوی به تواناییهای خود دارند. آنها برای مقابله با چالشها و رسیدن به اهداف خودشان را نمیبازند و باور دارند که از پس آن بر خواهند آمد. میشود گفت آنها نسبت به زندگی و اتفاقاتش خوشبین هستند.
این مثبت فکر کردن باور سازندهای را در آنها رشد میدهد. این باور که ریسکها ارزش پذیرش دارند و رسیدن به موفقیت غیر ممکن نیست.
تصمیمگیری
ریسک پذیرها تحمل بالایی در برابر عدم قطعیت دارند و میتوانند به قضاوت خود اعتماد کنند. آنها به توانایی های خود برای مدیریت پیامدهای تصمیمات خود اعتماد دارند.
داشتن قدرت تصمیم گیری، مهارتی است که میشود گفت نصف مسیر پیدا کردن قدرت ریسکپذیری را خود به خود با آن طی خواهیم کرد. مهارتهای حل مسئله، تفکر استراتژیک، رویاپردازی هدفمند، مهارت هدف گذاری و خودشناسی منجر به قدرت بالایی برای تصمیمگیری میشود.
افرادی که این مهارت را دارند به اندازه دیگران از ریسککردن نمیترسند چون آنها از پیش با ترس از شکست هم کنار آمدهاند.
ریسکپذیری و کنار آمدن با ترس از شکست
توماس ادیسون، مخترع لامپ، پس از اختراع یک لامپ، ۱۰۰۰ تلاش ناموفق انجام داد. او ریسک کردن را فرصتی برای یادگیری، انطباق، و تغییر شکل دادن به روشی که به آن برخورد میکنیم، میدانست.
حل مکرر یک مسئله واحد و اصلاح مسیر در هر بار حل کردن، ویژگی مشترک مخترعان و مبتکران موفق است. اتفاقی که در مورد ادیسون افتاد این بود که او با تکیه بر دانش به دست آمده از شکستهای قبلی، با هر تلاش، پیشرفتهای تدریجی انجام داد.
اگر او ترس از شکست داشت، یک بار تلاشش به دوبار نمیکشید، چه برسد به هزار باز.
به گفته برایان تریسی:«ریسک کردن بخش مهمی از دستیابی به موفقیت شخصی یا حرفه ای است. وقتی ریسک می کنید، راه را به سمت فرصتها و چالشهای جدیدی باز میکنید که برای شما نا آشنا هستند.»
او ادامه میدهد:«ریسککردن به شما کمک میکند تا به عنوان یک فرد رشد کنید، زیرا یاد میگیرید چگونه شکست را مدیریت کنید و از منطقه امن خود خارج شوید. در موقعیت ناراحتی و ریسک پذیری است که شما به معنای واقعی کلمه «رشد» را تجربه میکنید».
ریسکپذیری نسبی است
تصمیمی که برای یک نفر ریسک محسوب میشود، ممکن است اصلا برای یک نفر دیگر ریسک محسوب نشود. شاید هم بشود گفت که اینکه چه چیزی ریسک هست و چه چیزی نیست تا حد زیادی برای افراد مختلف منحصر به فرد است.
شاید اصلا بعضی از ما به جای افزایش ریسکپذیری به کم کردن آن نیاز داشته باشیم. آنچه مهم است ریسکپذیری از نوع حساب شدهاش است.
در مورد پیدا کردن دوست، برای فردی که احساس طردشدگی زیادی را با خود حمل میکند و یا اضطراب اجتماعی دارند، فقط سلام گفتن به یک غریبه هم حس ریسک دارد.
برای دیگری که کمی از نظر درونی امنتر است، سلام گفتن به غریبه حس ریسک ندارد. اما ممکن است برقراری رابطه عاطفی برایش ریسک بزرگی باشد.
چگونه ریسکپذیر باشیم؟
در نظر گرفتن این سه استراتژی مهمترین کمککنندهها هستند:
۱. آگاهی از احساساتی که برای ما مانع درونی هستند و یاد گرفتن کنار آمدن با آنها.
۲. پرورش ویژگیهای شخصیتی که قدرت ریسکپذیر را بالا میبرد.
۳. کمک گرفتن از یک کوچ برای ارزیابی و تسلط شرایط درونی و بیرونیمان، در مواقعی که نیاز به ریسک داریم.
کوچینگ چگونه ریسکپذیری شما را افزایش میدهد؟
آنچه که باید در تمام تعریفها و مثالها در نظر داشته باشیم، ابعاد مختلف پرورش ریسکپذیری است. اینکه نسخه واحدی برای تمام افراد وجود ندارد اما میشود به یک سری کلیات مشترک بین تمام افراد رسید. بعد نسخه فردی را طراحی کرد.
آگاهی از این کلیات به کمک یک کوچ و پس از آن ارزیابی صحیح وسع روانی، شرایط مالی، اقتصادی و تمام ظرفیتهای خود باعث میشود احساس تسلط بیشتری کنیم. این حس تسلط به شرایط است که در نهایت قدرت ریسکپذیری را تقویت میکند.
گاهی ما نیاز به یک ناظر و همراه داریم که به کمک او بتوانیم ارزیابی بهتری از ریسک کردن داشته باشیم. در مسیر کوچینگ یاد خواهیم گرفت چطور در عین اینکه خودمان مسئولیت تصمیمهایمان را میپذیریم، به درک دقیقتری از خود و دنیای اطرافمان برسیم تا بتوانیم ریسک پذیر باشیم، از منطقه امن خود خارج شویم و رشد کنیم.
همین حالا یک جلسه کوچینگ رایگان ثبت نام کنید: