چند وقت یکبار مردم از ما میخواهند که کاری برایشان انجام دهیم و ما فقط میگوییم: “حتما”. سه روز بعد، ما غرق در لیست کارهایمان هستیم و از دست خودمان ناامید که چرا این همه تعهد قبول کردهایم.
جلوگیری از این وضعیت ارزشش را دارد که بپرسیم چقدر از کارها و تعهداتمان واقعا ضروری هستد؟
گاهی اوقات یک نه گفتن ساده ما را از آوار کارهای خستهکننده و بیفایده برای زندگی خومان خلاص میکند. اما اگر فایده نه گفتن اینقدر واضح است، چرا گفتنش اینقدر برایمان سخت است؟
در این مقاله در مورد مهارت نه گفتن صحیت میکنیم. به راهکارهایی اشاره میکنیم که به کمک میکند هم روابط اجتماعیمان را حفظ کنیم، هم خودمان را دچار دردسر بله گفتنهای اشتباه نکنیم.
چرا نه گفتن برای ما دشوار است؟
ما با بسیاری از درخواستها موافقت میکنیم نه به این دلیل که میخواهیم آنها را انجام دهیم، بلکه به این دلیل که نمیخواهیم بیادب، متکبر یا بیفایده به نظر برسیم. به خصوص نه گفتن به بعضی از افراد سختتر است؛ همکارمان، همسرمان، خانواده و دوستانمان.
نه گفتن به این افراد می تواند خیلی سخت باشد. نه گفتن در محیط کار به این دلیل سخت است که ممکن است نگران از دست دادن حمایت مدیر و همکارانمان باشیم. ممکن است احساس ناامنی کنیم که ممکن است کارمان را از دست بدهیم یا مورد رفتارهای کینهجویانه قرار بگیریم.
در مورد دوستان و نزدیکان هم نه گفتن سخت است چون دوستشان داریم و دلمان میخواهد از آنها حمایت کنیم.
ناگفته نماند، به هر حال پیش میآید که ما هم به کمک آنها نیاز داشته باشیم. همکاری با دیگران یک عنصر مهم زندگی است. به همین دلیل، اینکه چگون و با چه ادبیات و کلماتی نه بگوییم مهم است.
با وجود تمام ملاحضات اجتماعی، نه گفتن در محیط کار یا در سایر روابط، باز هم میتواند از نظر درونی برایمان سخت باشد. یک بخش مهمی از راحت بودن با نه گفتن، به بینش ما در مورد معنای «بله» یا «نه» برمیگردد.
نه گفتن چه اهمیتی در زندگی ما دارد؟
نه گفتن گاهی اوقات یک کار شیک و تجملی به نظر میرسد که فقط مال آدمهای خاص است. واقعیت این است که ما در هر جایگاهی که باشیم، حق داریم نه بگوییم. نه گفتن در محیط کار فقط حق مدیران نیست.
اینطور نیست که فقط موفقها و قدرتمندها حق داشته باشند که نه بگویند. باید به این حق طبیعی را برای خودمان قایل باشیم. چرا مهارت نه گفتن اهمیت دارد؟ در ادامه به سه دلیل اهمیت مهارت نه گفتن در کار و زندگی اشاره میکنیم.
۱. برای حفظ مهم ترین دارایی ما یعنی: زمان
نه گفتن مهارت مهمی است که باید در هر مرحله از حرفهمان، آن را رشد بدهیم، زیرا مهم ترین دارایی زندگی را حفظ می کند: «زمان ما». مدیریت زمان مستلزم نه گفتن به درخواستهایی است که زمان را از میدزدند.
۳. از هدف و مسیر خود دور نشویم
ما باید به هر چیزی که ما را به سمت هدف هایمان هدایت نمیکند، نه بگوییم. باید به عوامل حواس پرتی نه بگوییم تا از مسیرمان منحرف نشویم.
۴. نه بگوییم تا فرسوده نشویم
ناتوانی در گفتن “نه” فرصت های کوتاه مدت زیادی به ما می دهد اما در درازمدت به تدریج ما را خسته می کند. بله گفتن همیشگی به درخواستهای روسا، هم تیمیها و دیگران میتواند به ما احساس مهم بودن بدهد، اما میتواند نسخهای برای فرسودگی شغلی باشد.
۵. مهارت نه گفتن برای رشد عزت نفس ضروری است
مهارت نه گفتن با عزت نفس ارتباطی بسیار قوی دارد. اگر ما بتوانیم به درستی به درخواست های دیگران پاسخ بدهیم، میتوانیم به عنوان یک فرد مستقل و مطمئن از خود به نظر برسیم. فارغ از تصویری که از ما منعکس میشود، این مهارت می تواند به ما کمک کند تا خودمان از خودمان مطمئنتر باشیم.
مهارت نه گفتن در محیط کار یا در روابط عاطفی به ما این فضا را میدهد تا تصمیماتی که در درجه اول برای خودمان مناسب است را بگیریم.
ممکن است آنقدر درگیر درخواستهای دیگران شویم که اصلا فرصت نکنیم به خودمان توجه کنیم و این یعنی برای دیگران بیشتر از خودمان عزت و احترام قایلیم.
پس نه گفتن به درخواستهایی که نمیخواهیم انجام دهیم یا انجام دادنشان فایدهای به حال خودمان ندارد، نوعی احترام گذاشتن به خودمان است. با این آگاهی، هر بار که نه میگوییم، قدمی در راستای رشد عزت نفس خود برداشته ایم.
در چه مواقعی لازم است نه بگوییم؟
برای اینکه بفهمیم اصلا چه مواقعی باید نه بگوییم به قطبنماهای درونی نیاز داریم. دو اصل زیر را درنظر بگیریم تا موقع مواجهه با درخواستهای دیگران سردرگم نشویم.
۱. اگر ما را هیجانزده نمی کند، یعنی نه!
اگر فرصتی آنقدر هیجان انگیز است که حاضریم هر کاری را که در لحظه در حال انجامش هستیم کنار بگذاریم و به آن دیگری بپردازیم، پس جواب بله است. اگر چنین حس و شوقی در کار نباشد پس باید بیشتر فکر کنیم.
۲. بله بگوییم تا زمانی که مجبور شویم “نه” بگوییم
در اوایل زندگی کاری خود، باید هرفرصتی را برای انجام کارهای مختلف از هوا بقاپیم! یعنی که به همه چیز بله بگوییم. بهتر است بله بگوییم حتی اگر کاری به نظرمان جالب به نظر نمیرسد، چون نمیدانیم هرکاری چه درهایی را ممکن است به رویمان باز کند.
اما زمانی که تخصص خودمان را پیدا میکنیم و شروع به ساخت اعتبار حرفهای میکنیم، زمان آن میرسد که به صورت استراتژیک نه گفتن را شروع کنیم. مهارت نه گفتن در محیط کار یا در سایر روابط زمانی ضرورت بیشتری پیدا میکنند، که ما در مسیر رشد قرار گرفتهایم.
با گفتن «نه»، میتوانیم روی فرصتهایی تمرکز کنیم که بیشترین آورده و مزیت را برای ما داشته باشند. در نهایت، به نقطهای میرسیم که مجبور می شویم تقریباً به هر فرصتی «نه» بگوییم چون فرصتی وجود دارد که خودمان مالک آن شدهایم.
اصل «بله» بگو تا زمانی که مجبور به گفتن «نه» فقط در زندگی شغلی صدق نمیکند، بلکه در بسیاری از زمینههای زندگی کار میکند. مثلا:
- اگر به شهر جدیدی نقل مکان میکنیم و میخواهیم دوستی پیدا کنیم، به همه فرصتهای معاشرت بله بگوییم تا زمانی که آنقدر محبوب شویم که خودمان بتوانیم شروع کننده دوستیها باشیم. آن وقت است که میتوانیم به مهمانیها و دعوتهای مختلف نه بگوییم.
- اگر مجرد هستیم و میخواهیم رابطهای پیدا کنیم، به ملاقات با همه بله بگوییم و این کار را تا زمانی که از کسی خوشمان نیامده ادامه دهیم.
- اگر میخواهیم بفهمیم در چه کاری مهارت داریم یا چه کاری را دوست داریم انجام دهیم، به همه چیز بله بگوییم تا زمانی که مجبور شویم شروع به نه گفتن کنیم؛ در نهایت آن چیزهایی برایمان باقی میمانند که واقعا برایمان مهم هستند.
چطور از نظر درونی با نه گفتن راحت باشیم؟
در ادامه مقاله تکنیکهایی یاد خواهیم گرفت که با تلفات کمتری نه بگوییم. طوری که نه مخاطب احساس طرد شدن پیدا کند و نه خودمان دچار احساس گناه شویم. اما قبل از آن باید از لحاظ درونی روی خودمان آگاهی پیدا کنیم. وگرنه حتی در صورت دانستن راهکارها، برایمان کارساز نخواهند بود. چون نخواهیم توانست از آنها استفاده کنیم. آن موارد زیربنایی چیست؟
۱. ارزش های خود را روشن کنیم
ـ نوشتن در مورد تاسیسات ساختمان؟ نه ممنون.
برای مثال، من نوعی عاشق نوشتن در حوزهای هستم که به توسعه فردی افراد کمک کند و این برایم ارزش است. میخواهد نکات روانشناسی باشد یا نکات تغذیه سالم. (نوشتن همین مقالهای که میخوانید، نتیجه این ارزش در زندگی من است). برای من نه گفتن برای نوشتن در حوزههای دیگر راحت است.
حالا ارزشی که در زندگی برایتان شوق و معنا به وجود میآورد را مشخص کنید. بعدش به ارزش خود وفادار بمانید و به آن چیزهای دیگر نه بگویید.
در این باره در مقاله راهنمای کشف ارزشهای فردی اصلی بیشتر بخوانید.
۲. تمرین کنیم
دو راه برای تمرین کردن وجود دارد. اولی تمرین با یک دوست یا یک کوچ. دومی نه گفتن به غریبههایی که با آنها منافع کاری یا عاطفی مشترکی نداریم.
بعدش برای تمرین برای نه گفتن، میتوانیم در مورد اتفاقات روزمره هوشیار باشیم؛ از چیزهای کوچک شروع کنیم. مثلا وقتی هنگام خرید از یک فروشگاه از ما شماره تلفن خواسته میشود، فقط بگوییم نه. نه گفتن به درخواست های کوچک افراد غریبه، اعتماد به نفس ما را برای نه گفتن در مواقع جدیتر بیشتر میکند.
۳. کمک گرفتن از کوچینگ
اگر یک “نه” مهم در آینده شما وجود دارد، به خصوص اگر مربوط به کار باشد، تنهایی با موقعیت مواجه نشویم. همراهی یک کوچ میتواند به ما کمک کند که هم تمرین کنیم و هم به درستی از موقعیت آگاه شویم.
جلسات کوچینگ ذهن مارا شفاف میکند، نه فقط برای تمرین عملی؛ بلکه برای مشخص کردن درست یا اشتباه بودن نههایی که لازم است بگوییم.
اگر به خاطر ضعف در نه گفتن هزینههای زیادی پرداختهاید، میتوانید همین حالا یک جلسه کوچینگ رایگان ثبت کنید:
من امیرحسین بزرگ کیان کوچ مورد تایید فدراسیون بینالمللی کوچینگ هستم.
برای ثبت نام در یک جلسه کوچینگ رایگان، فرم زیر را پر کنید
۴. یاد بگیریم که چگونه اضطراب و احساس گناه را پردازش کنیم
«من ترسو یا بیوجدان نیستم. فقط آدمیزاد هستم و حس اضظراب و حس گناه دارم که طبیعی است». سپس نفسی عمیق بکشیم و بگذاریم این حسها باشند تا بگذرند.
اضطراب و احساس گناه خوشایند نیستند؛ اما یکی از مواقعی که ممکن است سر و کله آنها پیدا شود، زمانی است که به درخواستی نه میگوییم.
ما زمانی حس اضطراب را تجربه میکنیم که در مورد نتیجه یک اتفاق در آینده مطمئن نیستیم. احساس گناه زمانی هم به وجود میآید که احساس می کنیم خود یا شخص دیگری را ناامید کردهایم.
این هیجانات منفی جزوی از تجربیات روان ما هستند که باید آنها بپذیریم و به خاطر آنها خودمان را در دردسر بله گفتنهای اشتباه نیندازیم.
۵. معنای “نه” را دوباره برای خودمان مشخص کنیم
توصیه آدام گرانت در اینجا راهگشاست:«نه گفتن شما را آزاد نگه میدارد تا در موقع مناسب و مهمتر بله بگویید».
مهم این است که مسیرهای موفقیتآمیز زندگی خود را بشناسیم و مراقبش باشیم تا فرسوده نشویم. اگر درگیر بله گفتنهای اشتباه شده باشیم، ممکن است زمانی که موقعیت درستی پیش میآید که واقعا ارزش بله گفتن دارد، نتوانیم به آن پاسخ دهیم.
چگونه در عمل نه بگوییم؟ راهکارها
عبارتهای جایگزین نه را بشناسیم. این مهمترین تکنیک است که خودش راهکارهای مختلفی دارد. در ادامه چند ایده استراتژیک را با هم مرور میکنیم تا بدون اینکه به دیگران بر بخورد، از ما نه بشنود.
۱. دلیل نه را توضیح دهیم
در صورتی که نمی توانیم به درخواست دیگران پاسخ مثبت بدهیم، دلیلش را صادقانه به آنها توضیح دهیم که چرا نمی توانیم به درخواست آنها پاسخ بدهیم. مثلا:
ـ ببخشید، این در تخصص من نیست و مهارتش را ندارم.
ـ قبلاً به مسئولیتها و پروژههای دیگر متعهد شدهام که باعث میشود نتوانم مسئولیت جدید قبول کنم.
ـ من در مورد این موضوع اختیاری ندارم وگرنه خوشحال میشدم کمک کنم.
۲. درخواستها را آگاهانه ارزیابی کنیم
هنگام انجام یک سرمایه گذاری مالی، بسیاری از ما کمی مکث میکنیم و دو دوتا چهارتا میکنیم. با زمان خودهم همینطور برخورد کنیم. شبیه پولی که در جیبمان داریم به آن نگاه کنیم و اگر قرار است آنرا جایی سرمایهگذاری کنیم، باید اطلاعات بیشتری در مورد آن موقعیت به دست بیاریم.
سبک سنگین کردن درخواستهایی که از ما وقت میگیرد، شبیه همان پروسه سرمایهگذاری مالی است. نباید ریسک کرد، نه؟
۳. همدلانه نه بگوییم
به دیگران بگوییم که در حال حاضر نمیتوانیم به درخواستشان پاسخ دهیم ولی اگر در آینده شرایطش را داشتیم به آنها کمک خواهیم کرد. این به آنها کمک خواهد کرد که متوجه حسن نیت شما شده و اصطلاحا نه را به خودشان نگیرند.
۴. پیشنهاد جایگزین بدهیم
در صورتی که ما نمی توانید به درخواست دیگران پاسخ مثبت بدهیم، به آنها راه حل های جایگزینی پیشنهاد دهیم که ممکن است بهترین گزینه برای هر دو طرف باشد. آنها یک نه دریافت میکنند اما در مقابلش یک هدیه میگیرند. هدیهی آشنایی با یک فرد کمک کنندهی دیگر.
۵. مودبانه و با احترام نه بگوییم
از درخواست آدمها تشکر کنیم. در صورتی که شما نمی توانیم به درخواست دیگران پاسخ مثبت بدهیم، میتوانید از عبارتهای مودبانه مانند «ممنون از شما برای درخواستتان، اما امکانش را ندارم»، استفاده کنیم.
۶. مسئولانه نه بگوییم
گاهی اوقات ما احساس گیر افتادن میکنیم چون نمیدانیم چطور نه بگوییم. اگر جواب درخواست برای خودمان مشخص است، آن را سریع منتقل کنیم و آدمها را سر نداونیم.
این روش برخورد هم برای خودمان فشار روانی دارد، هم دیگران را سردرگم و آزرده میکند. در نهایت این اعتبار ماست که خدشهدار میشود. نه گفتن در محیط کار به صورت شفاف، بهتر از این است طرف مقابل را به اشتباه امیدوار به کمک خودمان نگه داریم.
سخن آخر: هرچقدر موفق تر، یعنی نه های بیشتر
با دنیا که سر جنگ نداریم نه؟ مهم این است که فقط به وسع خودمان توجه داشته باشیم. در اینجا یک نقطه تعادل مهم وجود دارد. داشتن مهارت نه گفتن به این معنا نیست که هیچ وقت با دیگران همکاری نکنیم. گاهی هم لازم است به درخواستهای دیگران برای کشف و تجربه بیشتر بله بگوییم.
به خصوص زمانی که در شروع یک شغل یا حرفه باشیم، ممکن است لازم داشته باشیم در تجربههای مختلفی شریک شویم تا دربیایم که چه کاری را دوست داریم و چه کاری را نه.
اما پس از مدتی دوره اکتشاف تمام میشود و دیگر میدانیم از پس چه کارهایی بر میآییم، چه تجربیاتی به در ما میخورد و کدامیک وقت را به اشتباه خواهند گرفت.
هر چقدر بیشتر در زندگی حرفهای رشد کنیم، ارزشها و شوق خود را بیشتر خواهیم شناخت و آنموقع است که مهارت نه گفتن را بیشتر از هرچیزی نیاز داریم؛ چون دیگر احتمالا هدفگذاری را یاد گرفتهایم و لازم است از منافع کوتاهمدت به نفع منافع طولانیمدت خود، کنار بکشیم.
به عبارتی هرچقدر موفقتر باشیم، نیاز به گفتن نه های بیشتری پیدا میکنیم. یعنی زمانی که هم درخواستها بیشتر است و هم زمان ما ارزشمندتر.