آیا شما هم به تغییر در زندگی خود فکر میکنید؟ آیا شما هم به جای ایجاد تغییرات اساسی، به دنبال پیدا کردن یک شغل جدید، خرید یک ماشین جدید، عوض کردن خانه، بچه دار شدن یا شروع یک رابطه جدید هستید تا بتوانید به کمک آنها اعتماد به نفس خود را افزایش دهید؟ در واقع اکثر افراد برای ایجاد تغییر در زندگی خود روی چیزهای بیرونی و تغییر آنها تمرکز دارند. اما این تغییرات در اکثر مواقع جوابگوی نیازهای درونی انسانها نیست. حال سوال اینجاست که پس چطور زندگی خود را تغییر دهیم؟
حقیقت این است که اگر تصمیم دارید تغییراتی در زندگی خود ایجاد کنید، باید ابتدا از تغییر سبک زندگی خود و یا تغییر باورها و نگرش خود شروع کنید. این مقاله و ۸ راهکاری که در آن ارائه شده است برای کسانی است که مدتهاست به ایجاد تغییراتی در زندگی خود فکر میکنند.
۱- تنها کاری را شروع کنید
بسیاری از افراد در همان ابتدای راه تغییر زندگی به بن بست میخورند؛ چراکه نمیدانند باید از کجا شروع کنند و چه کاری انجام دهند. در ابتدا باید بگوییم بهترین روش تغییر زندگی این است که هر کاری که به ذهنتان میرسد را انجام دهید. این اصل “انجام کار” نام دارد و باعث ایجاد انگیزه میشود. انگیزه گرفتن برای گامهای بزرگی مانند ایجاد تغییرات در زندگیتان یک جرقه یا یک حرکت جادویی یا الهام از طرف کائنات نیست. شروع هر کار هم معلول است و هم علت.
اگر به این فکر میکنید که از کجا بفهمیم کار درستی را شروع کرده اید یا نه باید بگوییم در این شرایط باید به خودتان اعتماد کنید و به جای به تعویق انداختن کارها، آن را شروع کرده و تعامل با دنیا را آغاز کنید.
زمانی که شما کاری را انجام میدهید، برای ادامه دادن و انجام کارهای جدید الهام میگیرید و انگیزه کسب میکنید؛ چراکه در ذهن خود تکرار میکنید که من میتوانم شروع کنم و توانایی انجام کارهای جدید و تغییر زندگی خود را دارم.
همچنین باید به یاد داشته باشید که اگر میخواهید زندگیتان را تغییر دهید لازم نیست به دنبال رسیدن به تمام آرزوهایتان باشید. اینکار تنها باعث استرس و بی انگیزگی شما میشود. به جای آن تنها باید از گامهای کوچک شروع کنید. به طور مثال اگر میخواهید یک سایت بسیار جذاب طراحی کنید، لازم نیست از همان روز اول همه قسمتهای آن را تکمیل کنید؛ شاید لازم باشد تنها دامنه آن را ثبت کرده و هدر آن را طراحی کنید.
با ادامه دادن و ثابت قدمی در انجام این کارهای کوچک پس از مدتی متوجه میشوید که در چند قدمی اهداف بزرگی هستید که زمانی فکر کردن به آنها اضطرابتان را افزایش میداد.
۲- قبول کنید هر کاری هزینه ای دارد
شما در طول زندگی خود بارها مجبور به داد و ستد و ریسک پذیری هستید؛ چرا که دستیابی به خوشبختی، تغییر زندگی، روابط سالم، پول، سلامتی و آرامش هزینههایی دارند که باید بپردازید و در مقابل داشتن آنها باید چیزهایی را فدا کنید. شما نمیتوانید یک موقعیت شغلی خوب و درآمد عالی داشته باشید اما در کنار آن وقت آزاد بسیار زیادی برای گشتن با دوستان و رفتن به دورهمیها نگه دارید. شما باید از بسیاری از تفریحات خود بگذرید و تلاش مضاعفی برای داشتن یک شغل بهتر و کسب درآمد بیشتر داشته باشید. بنابراین بهتر است به جای اینکه از خود بپرسید چه میخواهید، بپرسید برای دستیابی به چه چیزی حاضرید رنج بکشید.
البته باید در نظر داشته باشید که نقطه ای که همیشه در رویاهای خود تصور میکنید لزوما چیزی نیست که شما واقعا دوست دارید؛ بنابراین باید در پیدا کردن علاقه خود دقت بیشتری داشته باشید. به این مثال توجه کنید.
فردی را تصور کنید که از زمانی که خود را شناخته عاشق این بوده است که یک نوازنده گیتار مشهوری شود. در واقع همیشه در ذهن خود رویابافی میکرده است که گیتاریست معروف است و زمانی که کنسرت میگذارد خیل عظیمی از افراد برای خرید بلیط کنسرت او رقابت میکنند و با آمدن در کنسرت ساعتها او را تشویق کرده و دسته گلهای بزرگی به او هدیه میدهند. اما در طول مسیر زندگی خود به بهانههای بسیاری از دستیابی به این رویا دست برداشته است؛ “الان باید درس بخوانم”، “الان باید وارد دانشگاه شوم”، “الان باید پول در بیاورم” یا “الان مجبور هستم برای رابطه ای که دارم بیشتر وقت بگذارم”.
اینها بهانههایی هستند که نشان میدهند نواختن گیتار آرزو و هدف فرد نبوده است، او تنها به شهرت و رفتن روی صحنه کنسرت فکر میکرده و منتظر تشویق و توجه دیگران بوده است. اگر علاقه اصلی او نواختن گیتار بود حتما باید هزینه آن را پرداخته و اینکار را در اولویت قرار میداد و شروع به تغییر زندگی خود میکرد.
۳- برای تغییر زندگی به جای نظر دیگران خودتان را در نظر بگیرید
اگر شما هم جزء دسته ای از افراد هستید که فکر میکنند بسیار خاص هستند، همه افراد به آنها فکر کرده و چگونگی زندگیشان را دنبال میکنند باید بگوییم شما هم انسانی مانند انسانهای دیگر هستید و اکثریت مردم اصلا به شما فکر نمیکنند. چراکه شما برای آنها اهمیت زیادی ندارید و مردم به زندگی خودشان فکر میکنند.
درست است که در لحظه اول خواندن این جملات برای شما آزاردهنده و ناراحت کننده است اما به نتیجه آنچه خواندید فکر کنید. در واقع مردم تنها برای چند ثانیه درگیر ماشین جدید شما میشوند و به سرعت به زندگی و درگیریهای خود باز میگردند؛ در این میان تنها شما هستید که خود را مجبور به خرید ماشینی کرده اید که اولویت شما نبوده و برای خرید آن متضرر شده اید.
بنابراین در مسیر تغییر زندگی باید ابتدا بدانید شما آزاد هستید، کسی اهمیت نمیدهد که شما چند بار شکست خورده اید و چند بار پیروز شده اید، بنابراین میتوانید بدون ترس از شکست، هر چندباری که میخواهید در مسیر تغییر زندگی خود شکست را تجربه کرده و از آن درس بگیرید. پس بهتر است قبل از اینکه هنگام تصمیم گیری به نظر و خواست دیگران دقت کنید و نگران افکار مردم باشید، به ارزش های فردی، اولیت بندی خود و آنچه واقعا برایتان خوشایند است فکر کنید.
بنابراین بهتر است برای تغییر زندگی خود ابتدا از خود بپرسید:
“یک زندگی موفق و معنادار از نظر من چگونه است؟”
“دلیل زندگی من چیست؟”
“در زندگی برای چه چیزی تلاش میکنم و برای چه کاری حاضرم بهای بیشتری بپردازم؟”
پس از اینکه پاسخی برای این سوالات پیدا کردید باید از خود بپرسید “هدف اصلی من از آنچه میخواهم چیست؟”. به طور مثال آیا میخواهید یک برنامه نویس شوید چون به نفس اینکار علاقه دارید، یا میخواهید از آن پول در بیاورید، یا عاشق رتبه و منزلت اجتماعی آن هستید و یا میخواهید با این دانش به بشریت خدمت کنید؟
اینجاست که بخشی از ارزشهای فردی شما برایتان مشخص میشوند. بنابراین اگر متوجه شدید که این ارزشها به جای کمک به شما، به شما آسیب میزنند باید سعی کنید به مرور زمان آنها را جایگزین ارزشهای والاتری کنید. این ارزشها باید به جای مبتنی بر احساسات، مخرب و غیر قابل کنترل بودن، مبتنی بر شواهد، سازنده و قابل کنترل باشند.
زمانی که بدانید برای چه چیزی ارزش قائل هستید، میتوانید با تغییر زندگی، آنچه در تصورتان است را بسازید و شکستها و موانع مختلف که در سر راهتان است را تحمل کنید.
۴- به عادات بیشتر از اهداف اهمیت بدهید
بسیاری از کتابها و توصیههای خودسازی برای تغییر زندگی و داشتن زندگی بهتر بر هدف گذاری اسمارت و تمرکز روی اهداف تکیه میکنند. خود این باعث میشود ما بیش از حد روی ارزیابی اهداف وقت بگذاریم و به طور وسواس گونه ای به تعیین هدف فکر کنیم. در واقع داشتن هدف خیلی هم خوب است اما داشتن وسواس روی آن میتواند به جای پیشرفت باعث پسرفت شما شود.
بنابراین گاهی لازم است به جای اینکه روی اهداف خود تمرکز کنید، عادات خود را بررسی کنید. اگر مجموعه ای از عادتهای خوب داشته باشید، احتمالا در مسیر درستی برای هدف گذاری و پیشبرد اهدافتان قرار خواهید گرفت؛ چراکه این عادتها هستند که به شما میگویند که چه کارهایی در طول روز انجام داده و چطور وقت خود را هدر دهید.
به طور خلاصه عادات شامل سه بخش اصلی هستند:
- نشانه محیطی
- واکنش رفتاری
- یک پاداش یا حذف یک محرک ناخوشایند
هرچه فاصله بین تکرار رفتار و پاداش کمتر باشد عادت با قدرت بیشتری شکل میگیرد. بنابراین برای ترک عادات بد و ایجاد یک عادت خوب باید روی هر سه بخش تمرکز کنید.
فرض کنید میخواهید به طور منظم ورزش کنید. به جای اینکه فقط بر روی ایجاد عادت “ورزش کردن” تمرکز کنید، روی ایجاد یک روال در مورد شروع ورزش تمرکز کرده و هر روز خود را ملزم کنید که در ساعت مشخصی از روز به باشگاه بروید یا پیاده روی کنید.
یک راه آسان برای انجام این کار این است که نشانه ای را انتخاب کنید که به طور منظم در زندگی روزمره شما رخ میدهد، مانند بازگشت از محل کار به خانه. سپس، در مراحل اولیه ایجاد عادت ورزش کردن، خود را ملزم کنید که هر روز پس از رسیدن به خانه مستقیماً به اتاق خود بروید و لباسهای ورزشی خود را برداشته، بطری آب خود را پر کنید و مستقیماً به باشگاه رفته یا برای پیاده روی به پارک بروید. پس از مدتی متوجه میشوید که بدون اینکه تلاش کنید، هر روز ناخودآگاه بعد از رسیدن به خانه لباسهای ورزش خود را میپوشید و برای تمرین یا پیاده روی از خانه خارج میشوید.
برای تقویت عادت قسمت پاداش را از یاد نبرید. به طور مثال میتوانید بعد از اتمام ورزش یا پیاده روی یک میان وعده سالمی که به آن علاقه دارید را به خودتان هدیه داده یا با تماشای یک برنامه تلویزیونی یا یک سریالی که دوست دارید به خودتان پاداش بدهید.
اگر مطمئن نیستید که کدام عادت باعث تغییر زندگی شما میشود بهتر است روی تغییر و ایجاد چند عادت به طور همزمان تمرکز کنید. به طور مثال در کنار ورزش میتوانید رژیم غذایی سالم و زود خوابیدن را نیز تمرین کنید.
۵- به “کیستی” خود فکر کنید
آیا میدانید واقعا که هستید؟ آیا تا به حال به این فکر کرده اید که چه چیزی شما را زنده نگه میدارد و از چه چیزی هراس دارید؟ آیا میدانید چرا برخی از کارها را انجام میدهید؟ تا به حال به این فکر کرده اید که دیگران چطور شما را میبینند و چطور شما را شناخته اند؟
اگر نمیتوانید پاسخ درستی برای این سوالات پیدا کنید باید بگوییم تنها نیستید؛ عدم خودآگاهی معضلی است که امروزه در جوامع بشری به میزان بیشتری نمایان میشود. در مقابل، اطلاعاتی که افراد از خود دارند به نوعی توهم است که نه تنها برای تغییر زندگی به آنها کمک نمیکند بلکه مانع ایجاد تغییرات مثبت و کارساز میشود. چراکه گام نخست برای تغییر زندگی این است که بدانید که هستید، چه چیزی از زندگی میخواهید تا بدانید چه چیزهایی را باید تغییر بدهید.
خودآگاهی دارای سه سطح است:
سطح اول آگاهی از کاری است که انجام میدهید. دلیل عدم آگاهی در این سطح این است که همه ما مشکلاتی در زندگی داریم. بنابراین سعی میکنیم به روشهای مختلفی حواس خود را پرت کرده، ذهن خود را به چیزهای کم ارزش دیگری معطوف کنیم تا به آنچه باعث آزارمان میشود فکر نکنیم و از واقعیات فرار کنیم.
در واقع ما برای فردای خود برنامه ریزی میکنیم در حالی که فردای خود را پای شبکههای اجتماعی مینشینیم و با انجام کارهای دیگر سعی میکنیم خود را بی حس کنیم. شبکههای اجتماعی، فیلم و سریال، خبرهای زرد و بازیهای رایانه ای باعث میشوند از عمد خود را به دنیایی ببریم که دردی در آنجا نیست، مشکلی وجود ندارد و در آنجا نیازی نداریم با مشکلات و موانع بیشماری روبرو شویم.
لازم نیست خیلی به خود سخت بگیرید و با وجود مشکلاتتان همواره به آنها فکر کنید، بنابراین گاهی کمی چرخ زدن در گوشی موبایل و دیدن کلیپهای طنز نیاز است. چیزی که مضر است اعتیاد به گوشی موبایل و سایر عوامل حواسپرتی است به طوری که کنترلی روی آنها نداشته باشید.
اولین سطح خودآگاهی شما را ملزم میکند که بدانید کی و چه زمانی به سمت این حواسپرتیها کشیده میشوید و به اندازه ای خودکنترلی داشته باشید که بتوانید به محض احساس خطر، آنها را کنار بگذارید.
سطح دوم این است که از خود بپرسید چه احساسی دارید. با پاسخ به این سوال شروع به کشف “کیستی” در مسیر تغییر زندگی خود میکنید. با پاسخهایی که به خود میدهید میتوانید متوجه شوید که چه چیزی شما را ناراحت یا شاد میکند و احساس شما در مورد اتفاقات مختلفی که در زندگی شما میافتد چیست؛ چیزی که بسیاری از ما آگاهانه آن را نادیده میگیریم.
اگر در مسیر تغییر زندگی خود به این سطح رسیدید باید بدانید ممکن است مدتها طول بکشد تا از این مرحله عبور کنید؛ چراکه بازگشت به گذشته از طریق احساسات و درک چیزهایی که باعث آزار شما میشود چیزی است که نیاز به تمرکز و تلاش زیادی دارد.
سطح سوم از خودآگاهی جایی است که شما برای تغییر زندگی آماده هستید، میدانید که هستید، چه نقاط ضعف و قوتی دارید، چه استعدادها و تواناییهایی دارید و باید چه چیزهایی را در خود تغییر داده و چه چیزهایی را تقویت کنید.
۶- نیازی نیست در همه چیز عالی باشید
در جامعه مدرن و پیشرفته امروزی، به هر طرفی نگاه میکنیم پیامهای مشابهی دریافت میکنیم که به ما میگویند بیشتر تلاش کن، بیشتر وقت بگذار، بیشتر کار کن، بیشتر خرج کن و بیشتر برای داشتن یک زندگی مرفه تلاش کن. اما یکی از پیامدهای زندگی در دورانی که فرصتهای به ظاهر بی پایانی در اختیار ما میگذارد این است که باید دست به انتخاب بزنیم. در واقع ما نمیتوانیم هم تفریح کنیم و هم برای رسیدن به اهدافمان روی همه لحظات خود حساب کنیم؛ طبق آنچه در بالا گفتیم باید هزینه هر چیزی را بپردازیم.
برای اینکه در این مسیر ناامید نشوید، گامهای موثری در تغییر زندگی بردارید و زندگی معناداری داشته باشید باید دست از کمال گرایی بردارید. شما انسان هستید و قطعا نمیتوانید در همه زمینهها بی عیب و نقص باشید. گاهی لازم است به جای یک گام بلند یک گام متوسط و یا حتی یک گام کوچک بردارید. شما باید یک کار را در نظر بگیرید و تمام تمرکزتان به کار بگیرید که در آن خوب و عالی باشید.
۷- خود را با تلاش بیهوده خسته نکنید
وقتی در مسیر تغییر زندگی برای انجام یک کاری بیش از حد تلاش میکنید، خودتان را خسته کرده و به سمت پرتگاه کشیده میشوید. ممکن است این برای شما غیر قابل درک و اشتباه باشد، اما اکثر مواقع این یک حقیقت است. به طور مثال شاید تجربه کرده باشید که هرچقدر برای پیدا کردن دوست تلاش میکنید باز هم وارد روابط اشتباهی میشوید، یا هرچقدر تلاش خود را برای شاد زیستن بالا میبرید، بیشتر احساس میکنید در این راه شکست خورده اید و گاهی تلاش شما برای کنترل خشم بی نتیجه میماند و شرایط را بدتر میکند.
این به این معنا نیست که شما باید بی کار بنشینید، همه چیز را رها کرده، تغییر زندگی به چشم یک افسانه ببینید و دست از استاندارها و انتظاراتی که دارید بردارید. بلکه باید کمی متفاوت تر از قبل به مسائل نگاه کنید. در واقع باید یاد بگیرید شکرگزار آنچه دارید باشید و برای بهتر کردن شرایط تلاش کنید.
شاید این خود شما هستید که باید تغییر کنید تا زندگی شادی داشته باشید، شاید باید ابتدا دلیل خشم و ناراحتی خود را پیدا کنید و شاید باید تغییری در رفتار خود در روابط دوستانه بدهید. در کنار همه اینها باید یاد بگیرید با گشتن در طبیعت، پیاده روی، کتاب خواندن، صحبت کردن با یک دوست، سر زدن به اقوام و شرکت در کلاسهای دسته جمعی مانند یوگا یا رقص به خودتان انرژی و آرامش هدیه بدهید تا بتوانید در سفر تغییر زندگی به سلامت به مقصد برسید.
۸- از کوچینگ کمک بگیرید
کوچینگ یکی از حوزههایی است که به کمک افرادی که نیاز به تغییر را در زندگی خود به وفور حس میکنند میشتابد. بنابراین اگر شما هم برای تغییر مسیر زندگی، پیشرفت در موقعیتهای مختلف اجتماعی، شغلی یا عاطفی یا برای بهبود سبک زندگی خود دچار سردرگمی شده اید میتوانید از راهنماییهای یک کوچ کمک بگیرید. تمام تلاش یک کوچ این است که به شما کمک کند تا دلیل مواجهه با بن بستها را پیدا کنید، اشکالات و نقاط ضعف خود را بشناسید، نقاط قوت و مهارتهای خود را تقویت کرده و بتوانید با شناخت موانع سر راهتان، به یکی از اهداف اصلی خود که تغییر زندگی تان است برسید.
اگر شما هم احساس نیاز میکنید میتوانید همین حالا در یکی از جلسات رایگان کوچینگ ثبت نام کنید.